107كرده و آورده است: نسب قريش، قُرَشى و قُرَيْشى است كه اگر قريشى گويند طبق قاعدۀ نسبت و آوردن همه حروف صورت گرفته، زيرا جز در كلماتى كه «هاى» تأنيث دارند، ياى نسبت حذف نمىشود.
وجه تسميه قريش و اقوال مختلف در اين باره
در وجه تسميۀ قريش، اختلاف نظر وجود دارد. ابنهشام در سيره مىگويد: از اين جهت قريش را بدين نام خواندند كه از تقرّش به معناى تجارت و كسب و كار، گرفته شده و در اين باره شعرى نيز از رؤبة بن عجّاج نقل كرده است. ابناسحاق مىگويد: گفته مىشود از اين جهت قريش را بدين نام مىخواندند كه پس از پراكندگى، گرد هم آمدند و اجتماع كردند و به اين امر، تقرّش مىگويند. 1و نيز گفتهاند: از اين جهت قريش بدين نام خوانده شد كه در پى برآوردن نيازهاى مردم بودند [ كه ريشۀ عربى اين عمل قرش است] و اين قول همچنان كه گفته شد، از شعبى روايت شده است.
همچنين گفته شده كه آنان از آن جهت قريش ناميده شدند كه [ مردى به نام] قريش بن بدر بن يَخلُد بن نضر بن كنانه، راهنماى بنىكنانه در تجارت آنها بود و گفته مىشد:
«كاروان قريش آمد» و قريش را به همين نام، ناميدند. اين قول را مصعب زبيرى 2 ذكر كرده و مىگويد: پدر قريش بدر بن مَخلُد، امير بدر - محلى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله با قريش درگير شد - بود. اين قول را نيز زبير به نقل از عموى خود نقل كرده است.
و گفته شده از آن جهت قريش ناميده شدند كه براى خريد، در جستجوى كالاها بر مىآمدند. گفتهاند نضر بن كنانه، لباس تازهاى پوشيده بود، كسانى كه او را ديدند، گفتند:
آن چنان در اين لباس جمع شده كه گويى شتر قريش است.
ابنانبارى مىگويد: قريش از تقريش به معناى تحريش، يعنى تحريك و