68علت الحاق نجران و پيرامون آن به آبادىهاى مكه، آن است كه فرماندارى مكه در گذشته، تا بدانجا ادامه پيدا مىكرد و مانعى هم ندارد؛ زيرا مأمون عباسى، «داودبن عيسى بن موسىبن محمدبن علىبن عبداللّٰه بن عباس عباسى» را در مكه و مدينه به كارگزارى گمارد و بلاد «عكّ» را به اين مناطق افزود. چه بسا همين امر در مورد كارگزاران عباسىِ مكه هم صورت گرفته باشد و بدين ترتيب آنچه به نقل از ابنخرداذبه در مورد آبادىهاى مكه آمده است نيز تأييد مىشود.
نووى بر اين گمان بود كه دورى نجران از مكه و وجود آن در يمن، آن را از تابعيت مكه خارج مىسازد، حال آن كه چنين نيست؛ زيرا صِرفِ نزديكى به مكه هم دليل آن نمىشود كه - همچون «خُلَيص» كه از «نجران» به مكه نزديكتر است - از توابع مكه به شمار آيد؛ چرا كه خليص 1 با اينكه دو روز تا مكه فاصله دارد، از توابع مكه به شمار نمىرود و آن چنان كه در سخن فاكهى خواهيم آورد، مرز توابع مكه از آن سوى، «جنابذبن صيفى» ميان «عسفان» و «مَرّ ظهران» است كه اين مكان؛ يعنى «جنابذبن صيفى» امروزه شناخته شده نيست.
علت آن كه عدهاى، برخى مناطق را با وجود فاصلۀ بسيار از مكه، جزء توابع آن برشمردهاند، ظاهراً اين بوده كه ولايت كارگزار مكه در گذشته، شامل آنجا بوده است و بدين ترتيب آنچه را فاكهى و ابنخرداذبه و ديگران در مورد توابع مكه گفتهاند، پذيرفته مىشود، هر چند در مورد مناطقى چون «نجران» و «عكّ» و... باشد كه بسيار از آن دور بوده و در كنارههاى حجاز و بلاد يمن واقعند.
فاكهى مطالبى را تحت عنوان «توابع و مرزهاى مكه و تعيين آن» آورده است كه آن را نقل مىكنيم: «توابع و آبادىهاى مكه بسيار است و نامهايى دارند كه براى رعايت اختصار كتاب، از ذكر آنها خوددارى مىنماييم، ولى حدّ نهايى مرزهاى آن را ياد مىكنيم: آخرين محلى كه در سمت جادۀ مدينه جزء توابع مكه به شمار مىآيد؛