43به«تازه شهر»آمديم، در صورتى كه در همۀ استپها به تفاوت، بعضى جاها ده دقيقه، و بعضى جاها نيم ساعت توقف كرد، در اين راه، در كنار راه شترهاى زياد، در مواضع مختلفه ديدم كه مىچريدند.
از«عشق آباد»تا«تازه شهر»، شانزده ايستگاه است، و چهل و پنج قراولخانه است، ايستگاهها بعضى خيلى قشنگ و مزيّن، اطاقهاى متعدد و بعضى جاها باغچههاى كوچك كه دو سه جاى آن درختهاى زردآلو كاشتهاند، بعضى هم مختصرتر و مشتمل بر چهارپنج اطاق بيش نبود، اما خيلى خوشكل و خوب، قراولخانهها در كنار راه ساختهاند، غالباً مشتمل بر دو اطاق مختصر، ولى خوشكل و شيروانى پوش و رنگ داده.
اعتقاد حقير اين است كه يك عمدۀ خرج راه آهن همين ايستگاهها باشد، زيرا كه راه [ را] اگر چه تخته انداختهاند، ولى طول تختهها تنها اگر سه ذرع و نيم باشد، چندان كلفت نيست، مثلاً چوبهاى دو وجب و نيم دوره را دو شق كنند، خود جاده هم كه از آهن است، نيم گِرِه 1 قطر و دو گِرِه، ارتفاع دارد، شب را در«عشقآباد»بوديم، هندوانه و خربزه خوبى از«چار جوى بخارا»مىآورند، زياد و ارزان است، هندوانهاى دو سه من تبريز وزن دارد، سى شاهى مىدادند، و الآن در«مشهد»هندوانهاى كه مىشود خورد، منى يك قران، و خربزه يك من دو هزار است، گوشت شكار و كبك بسيارى هم در بازار بود، سبزى آلات خيلى خوب هم بود.
ورود به تازه شهر
عصر دو شنبه هيجدهم، دو ساعت به غروب مانده وارد«تازه شهر»شديم، در بين راه در ميان راه آهن، قنسول را ديدم، احوال شب را و راحت را پرسيد، حقير هم احوال او را پرسيدم، لدى الوروداطاقى در كنار دريا بود، شخصى ترك ملقب به«امين الرعايا»[ را] ديدم، در اطاق ايستاده بود، پول دادم رفت از زنى«روس»كه بليت كشتى مىداد، پنج بليت گرفت، سه نمرۀ اولى و دو نمرۀ سيّم، با پنج پوت بار علاوه، پنجاه و دو منات دادم، و نقل اسباب به كشتىها شد. يك منات و نيم، حمالىِ دويست قدم راه را گرفتند، دم كشتى قبل از وقت، يك دسته سرباز حاضر شده بود، به احترام قنسول موزيك مىزدند، تا