327جزيرة العرب نمود.در اين روزگاران درفش فتوحات بر دوش قوم عرب بود و بنابراين،عطايا به ميان آنها تقسيم مىشد.
البته طبيعت جهانى اسلام از همان ايام پيامبر-ص-و خلافت ابو بكر،شمارى از غير عرب را هم به خود جلب كرده بود و دولت اسلامى و جامعۀ اسلامى آنان را به چشم يك مسلمان مىنگريستند،پس شمارى از غير عرب نيز مشمول عطا گرديدند.
در برخى از منابع،آمده است كه عمر براى آن عده از موالى كه در جنگ بدر شركت كرده بودند مقررى معين كرد،به قدر آنچه براى مهاجرين و انصار معين كرده بود. 1
نيز ابن سعد گويد:عمر براى مردم بر حسب منزلتشان و قرائتشان از قرآن و جهادشان مقررى معين كرد.پس براى باقى كسان تنها يك باب گشود و براى هر مردى بيست و پنج دينار معين كرد.در برخى كتب آمده است كه براى هرمزان دو هزار دينار معين كرد.و سيف از عاصم بن سليمان از عامر شعبى روايت مىكند كه عمر براى هر نوزادى در اراضى مفتوحه،در سراسر ماه رمضان،يك درهم در روز مقرر نمود. 2البته شمار موالى در اين ايام هنوز اندك بود.زيرا اسلام همچنان در محدودۀ جزيره بود كه مردمش عرب بودند و مركزش مدينه كه نظم دهندۀ عطاى مردم آن،عمر بود.
اما پا گرفتن دولت اسلامى و گسترش آن سبب هجرت عجمان به مدينه شد؛زيرا براى مهاجرت رادع و مانعى نبود.از سوى ديگر وضع اقتصادى حجاز رونق گرفته بود.بدون ترديد همۀ عجمان و موالى كه در مدينه بودند مشمول عطا نمىشدند ولى بعضى وقتها موقعيتهايى پيش مىآمد كه آنها را به كار مىگرفتند و برخى را در عطا شركت مىدادند،هر چند جامعه عرب مدينه،به آن به ديدۀ رضا نمىنگريست.اما در عهد امويان ابن سعد روايت مىكند كه محمد بن حنفيه به ديدار عبد الملك بن مروان رفت و خواست كه وامش را ادا كند و حق خويشاوندى به جاى آورد و نيازهاى او برآورد.محمد بن حنفيه وام خود و نيازهاى خود و فرزندان و موالىاش را به او بنوشت.
عبد الملك خواست او اجابت كرد ولى قرار دادن مقررى براى موالى بر او گران آمد.
محمد اصرار كرد.عبد الملك چيزى كمتر از ديگران مقرر داشت.محمد بار ديگر به او اصرار