3243-خليفه امير شهر را مأمور توزيع عطار كرده است؛بدينگونه مىخواهد به او آزادى شخصيت دهد.به شرطى كه آنچه مىكند بيرون از خط سياست دولت نباشد بلكه بايد در خط آن سياست حركت كند.
4-گاه افراد خود نامشان در ديوان هست و نام پسرانشان نيست.
5-عطا موروثى نيست،از اين رو ابو عبد اللّه بن سالم ترجيح داد كه نام پسرش ثبت شود تا بعد از وفات او از عطا محروم نشود.
6-هر چند ترتيب ديوان مطابق ترتيب انساب بوده ولى گاهى نام فردى در دفتر عشيرۀ ديگرى غير از عشيرۀ خويش ثبت مىشده.
7-عطا به اختلاف عشاير،تغيير مىكرده است،مثلا مقررى هذيل پانزده دينار بوده و عطاى آل زبير پنجاه دينار ولى ما از مقررى عشاير ديگر خبر نداريم و نمىدانيم آنچه مىگرفتهاند جنبۀ عطاى مستمرى داشته يا يك بخشش كه ديگر تكرار نمىشده است.
8-افراد عشيره در عطا برابر نبودهاند؛يعنى شيوخ از مردم عادى بيشتر مىگرفتهاند و فرق ميان حد اعلا و حد ادنى بسيار بوده است.قول راجح اين است كه اكثر افراد قبيله حد ادنى را مىگرفتهاند.
9-تنها بنى هاشم حد اعلاى عطا را مىگرفتهاند و پس از آنها قريش بودهاند و پس از قريش انصار و سپس موالى.
10-موالى را حساب ديگرى بوده كه در واحدهاى قبيلهاى فرق داشته ولى از عبارت كيفيت آن روشن نمىشود.
11-نقيب كسى بوده كه صورت مىداده و موقع هر كس را بيان مىكرده و گاه خود در كار،اعمال نظر مىكرده است.
12-شمار كسانى كه در مدينه عطا مىگرفتهاند هشتاد هزار تن بودهاند.
13-اين عطا غير از اموالى بوده كه مهدى به صورت بذل و بخشش به بعضى مىداده است؛ مثلا در سفرى كه مهدى به مدينه كرده،به هر يك از قريش يك دينار و هفت جامه داده است. 1
ابو الفرح اصفهانى گويد كه ابن الموالى مهدى عباسى را مدح گفت.مهدى فرمان داد ده هزار درهم و جامهاى به او دهند و نيز حسابدار خود را گفت كه براى او و زن و فرزندش