318عبد العزيز كه به خلافت رسيد سه سال از عمر من گذشته بود و از قسم او مرا سه دينار رسيد. 1از اين روايت برمىآيد كه قسم شامل اطفال هم مىشده و مقدار آن سه دينار بوده است.در حالى كه در عطا سهم اطفال ده دينار بوده است.پس قسم چيزى است غير از عطا و شايد چيزى بوده افزون بر عطا.و ما نمىدانيم كه آيا سهم بزرگان هم در قسم سه دينار بوده يا بيشتر؛به عبارت ديگر خرد و كلان را مساوى مىداده يا كودكان را كمتر.
2-عطا؛روايتى هست كه ابراهيم بن محمد بن طلحه گفته است:به دست من،سه عطا در ميان قوم من تقسيم شد.مؤيد اين،روايت ديگرى است كه عمر بن عبد العزيز براى مردم مدينه در مدت دو سال و پنج ماه و ده روز كم،سه بار عطا توزيع كرد از تقسيم سه عطا در دو سال و خردهاى برمىآيد كه در عصر اموى عطا را موعد ثابتى نبوده است و اگر فرض كنيم كه هر سال يك بار عطا داده مىشد،پس دوبار از آن سه بار عطاى دو سال بوده و عطاى سوم عطاى سوم بوده كه زودتر از موعد مشهور پرداخت شده است.
3-فرض(مقررى)؛اين عطا مربوط به كسانى بوده كه از گرفتن عطا محروم بودهاند.و واقدى گويد كه عمر بن عبد العزيز براى ابو بكر بن محمد بن عمرو بن حزم نوشت مردم را «فرض»مقرر كن ولى به بازرگانان مده.زيرا بازرگانان نيازى به گرفتن آن نداشتهاند.علاوه بر آن به شركت در جهاد و غزو رغبتى نشان نمىدادهاند.زيرا درآمدهايى داشتند كه آنان را از گرفتن عطا بىنياز مىكرد.
و در روايتى آمده است كه ابان بن صالح بر عمر بن عبد العزيز داخل شد.عمر پرسيد كه آيا نام تو در ديوانى هست؟گفت:با ديگران را ناخوش مىداشتم ولى با تو،نه.عمر براى او فرضى معين نمود. 2
ابو الفرج اصفهانى گويد كه نصيب بن رماح شاعر به عمر بن عبد العزيز گفت:دخترانى دارم كه رنگ سياه من بازار آنها را كساد كرده است.من سياهان را نمىخواهم و سفيدان آنها را نمىخواهند.عمر پرسيد:حال چه مىخواهى؟گفت:برايشان چيزى مقرر كن و عمر مقرر كرد.
عمر نه تنها عطاهاى تازه مقرر مىنمود،براى كسانى هم كه به نحوى عطايشان قطع شده بود تجديد عطا كرد.واقدى گويد كه عمر بن عبد العزيز نوشت كه عطاى خارجة بن زيد كه