313باشند.امير المؤمنين على بيشتر ايام خلافتش را در كوفه بود.مسلما اين مساوات در كوفه هم اعمال شد اما در مدينه نمىدانيم.آنچه مىدانيم اين است كه ولاياتى كه بيرون از سلطۀ خلافت آن حضرت بود،مالى را كه بر عهده داشتند به مدينه نمىفرستادند.نيازهاى مالى خليفه هم هر روز بيشتر مىشد و ديگر فرستادن اموال به مدينه ميسر نبود.از سوى ديگر وضع بازرگانى حجاز هم پريشان شده بود كه خود در اوضاع اقتصادى و در تقسيم عطا مؤثر افتاده بود.
دگرگونى پرداخت عطا در عصر اموى
اما در زمان معاويه،مصعب زبيرى گويد كه عبد الله بن صفوان به معاويه گفت:عطاى خود روان ساز و وظيفۀ كسانى كه به عطايشان دسترس نيست مقرر دار.در ميان قوم تو كسانى به عرصۀ وجود رسيدهاند كه نامشان در ديوان نيست.زنان خانه نشين قريش را هم فراموش مكن كه نشستهاند تا از سوى تو چيزى به آنان رسد.همچنين حليفان خود را از احابيش كه مىدانى چسان به يارى تو برخاستهاند از ياد مبر.آنان را با خود و قوم خود بياميز.
معاويه گفت:چنين كنم. 1
از اين عبارت برمىآيد كه اولا:در اين زمان دادن عطا متوقف شده است و ما تاريخ توقف آن را دقيقا نمىدانيم.و پاسخ مثبت معاويه به اين معنا دليل است كه بار ديگر به پرداخت آن نظم و نسقى داده است.
ثانيا:در ميان قوم معاويه شمارى تازه پا به عرصه وجود گذاشته بودند و مراد از«قوم تو»قريش مكه است و اين گروه تازه پديد آمده،نسل تازه هستند و نيز از اين نص دانسته نمىشود كه آيا مراد،پرداخت عطا به مردم مكه است يا مراد آن گروه از قوم هستند كه در مدينه سكونت دارند؛زيرا دليلى وجود ندارد كه معلوم كند عطا شامل اهل مكه هم مىشده است؛به عبارت ديگر معاويه تابع سياست سنتى بود كه بايد مدينه مركز ديوان و توزيع عطا باشد.و مكه از اين باب به حساب نيايد.با علم به اين كه مكه خود درآمدى خاص دارد كه از تجارت و حاجيان حاصل مىشود.به ناچار ديوان و گسترش آن نياز به تجديد نظر داشت.