290هيأتهايى به شام و مصر و عراق فرستاد.ربذه را در تصرف گرفت و مرا بر آن برگماشت. 1
زيد بن اسلم از پدر خود روايت كند كه عمر بن خطاب مولاى خود هنىّ را بر مرتع ربذه برگماشت. 2
بكرى گويد:ربذه جايى است كه عمر بن خطاب آن را مرتع شتران صدقه نمود.مقدار آن يك بريد در يك بريد بود.سپس واليان از اطراف به آن درافزودند.در زمان مهدى مراتع مباح شد و از آن پس كسى آن را در تصرف نگرفت. 3
اصمعى گويد:در ابتداى شرف،ربذه است و آن مرتع سمت راست است و شريف در كنار آن است.تسرير ميان آن دو فاصله است.آنچه بر طرف شرق باشد شريف است و آنچه به طرف مغرب باشد شرف است.سمهودى در باب ربذه گويد:ربذه قريهاى است در نجد از اعمال مدينه و در فاصله سه روز راه از آنجا.مجد چنين گويد و اسدى مىگويد در فاصله چهار روز راه.پيش از اين سخن اصمعى را آورديم كه آن از شرف است و آن مرتع سمت راست است.نصر گويد از منازل حاجيان است ميان سليله و عقيق يعنى آنچه در ذات عرق است. 4
و نيز گويد:ابن شبه به اسناد صحيح از ابن عمر روايت مىكند كه عمر مرتع ربذه را براى ستوران صدقه اختصاص داد.از اين رو است كه هجرى مىگويد:نخستين كسى كه در ربذه مرتعى را در اختيار گرفت عمر بود.وسعت آن يك بريد در يك بريد بود.اصل مرتع ربذه حرّه بود ولى پس از آن واليان به آن درافزودند.آخرين كسى كه آن را در اختيار داشت ابو بكر زبيرى بود،براى ستوران خود و مردم مدينه هم در آن مىچرانيدند.جعفر بن سليمان در اواخر حكومتش بر مدينه،آنجا را براى ستوران خود برگزيد.و چون در زمان مهدى عباسى مراتع مباح شد از زمانى كه ابو بكر زبيرى عزل شد،از آن پس كسى آن را در اختيار نگرفت. 5
و از اسدى روايت شده كه ربذه از آن قومى از فرزندان زبير است.و از آن سعد بن بكر از فزاره بود. 6