291در تاريخ عبيد الله اهوازى آمده است كه ربذه در سال 319 در اثر تداوم نبرد ميان اهل آن و اهل ضريّه ويران شد.سپس مردم ضريّه از قرامطه امان طلبيدند و آنان نيز به ياريشان برخاستند.مردم ربذه از آنجا كوچ كردند و ربذه ويران گرديد.ربذه بهترين منزل در راه مكه است. 1
اصمعى از جعفر بن سليمان روايت كند:اگر شتر در ربذه چرا كند و دوبار بر آن نشسته سفر كنى از چربيش كاسته نشود زيرا در آن سرزمين شوره،خار وجود ندارد. 2
نشانههاى مرتع ربذه را سمهودى در كتاب خود آورده است.شايد آنها را از هجرى و بكرى برگرفته است.ياقوت نيز ربذه را در چند جاى از كتاب خود آورده است.
شرف
پيش از اين روايت واقدى را آورديم كه عمر مرتع شرف را نيز در اختيار گرفت.
سمهودى گويد:شرف را كه عمر در اختيار گرفت،شرف روحاء نبود،بلكه جايى بود در وسط نجد.نصر گويد كه شرف در وسط نجد است و گويند وادى عظيمى است كه كوههاى مرتع ضرّيه آن را در ميان گرفته است.گويا اين نظر كسى است كه ميان شرف و مرتع ضرّيه و ربذه فرق بگذارد.اصمعى گويد:شرف وسط نجد است.منازل بنى آكل المرار آنجا بود.و امروز آنجا مرتع ضريّه است.و ربذه در ابتداى شرف است و آن مرتع سمت راست است و شريف در كنار آن است.تسرير ميانشان فاصله است.پس آنچه به جانب مشرق باشد شريف است و آنچه به جانب مغرب باشد شرف است.و محتمل است كه وقتى مىگويند حماى«شرف و ربذه»، حماى ضريّه باشد.و ربذه چنانكه خواهد آمد حماى ضريه باشد.به عامل آن عامل شرف گويند.هجرى در بيان حماهاى نجد شرف را ذكر نكرده و محل آن را نيز بيان ننموده است.
اصمعى گويد.مىگفتند كه هر كس تابستان را در شرف باشد و بهار را در حزن و زمستان را در صمّان به تحقيق به مراتع پرعلف دست يافته است. 3
از اين نوشتهها برمىآيد كه مرتع شرف همان مرتع ضريّه است.معلوم مىشود كه در