284عبارت معلوم مىشود كه آن قدسيتى كه براى حرم هست براى حمى نيست و فقط در اثر قهر و غلبه از صورت مشاع خارج شده به ملكيت اشخاص در مىآيد.
ياقوت گويد:اصمعى گفت كه حمى در دو جا است.حماى ضريّه و حماى ربذه.مولف (ياقوت)گويد كه من حماهاى ديگرى هم يافتهام چون حماى فيد و حماى نير و حماى ذو الشرف و حماى نقيع.
اما حماى فيد؛ثعلب گويد:حما،حماى فيد است اگر در اشعار اسد وطى آيد اما در اشعار كلب،مراد حماى بلاد آنهاست،در نزديكى مدينه ميان مدينه و غرب. 1ياقوت از حماى جلسد و ذو شرى نيز نام برده است. 2
از جمله حماهاى عصر جاهلى،حماى عرنه بود.ياقوت گويد:بئر اليه در سرزمين بنى عوال در چهل واند ميلى مدينه.و گويند كه اليه واديى است در فسح الحيا و فسح واديى است كه عرنه در كنار آن است و عرنه بستانى است در واديى كه هم در جاهليت و هم در اسلام چراگاه اسبان بود.در فرود آن قلهى است. 3
ابن مجاور گويد:به قولى همۀ اراضى زبيد چراگاه مهلهل و كليب بوده است و آن از حجف است تا انف تا قونص.قصر و بركۀ مهلهل و اصطبلى كه در آن اسبان خود را مىبسته در آنجاست.
اما حماى كليب و مهلهل از حجف است تا انف تا قونص تا رأس رمع و همۀ اراضى و واديهاى زبيد تا مرز نوبتين و قوارير،هم از طول و هم از عرض. 4
اين روايتى مشكوك است و از دقت عارى. 5