16«نايبالسلطنه» مىفرستد و در عريضه نوشته بود وقايع را «آقا على» شفاهاً گزارش خواهد داد. «آقا على» با كمال شجاعت از ميان قشون «روس» عبور نمود و خود را به «دهخوارقان» (آذرشهر) محل اقامت «نايب السلطنه» رسانيد و بعد از تقديم عريضه تمام وقايع و اتفاقات را بدون كم و كسر، با ذكر سلامتى «محمد شاه»، به اطلاع «نايبالسلطنه» رسانيد و چون «نايبالسلطنه» در اين موقع در وحشت بود خواست بيشتر از وجود «آقاعلى» استفاده نمايد پس جواب عريضۀ «محمد شاه» را به وسيلۀ ديگرى فرستاد و «آقاعلى» در سلك خدمتگزاران او در آمد.
چون در اثر شكست «نايب السلطنه» از «روسها» و تفرقۀ قشون، مشار اليه حيران و سرگردان در دهات مىگشت، نمايندگان دولتين «انگليس» و «عثمانى» براى وساطت و مصالحۀ فيمابين، با «نايب السلطنه» ملاقات نموده، قرار مىگذارند كه «نايبالسلطنه» با «پسكويچ» سردار روسى ملاقات نمايد. نماينده «انگليس» «سر كمبل» و نمايندۀ «عثمانى» «ويلانقلى افندى»، پس از موافقت «نايبالسلطنه» با «پسكويچ» ملاقات مىكنند و قرار لازم داده مىشود. سردار روسى كه در «تبريز» اقامت داشته، از «تبريز» خارج شده، در محل معينى با «نايب السلطنه» ملاقات مىكند و قرار مصالحه داده مىشود در اين موقع «نايب السلطنه» فوق العاده در مضيقۀ مالى بود و براى مخارج جارى و حفظ عدۀ معدودى كه در خدمتش بودند معطل و پريشان حال بود. چون اهالى آذربايجان از دادن قرض و كمك به نايب السلطنه از جهت اين كه نمىدانستند نتيجۀ جنگ به كجا خواهد انجاميد، خوددارى كرده بودند و عدهاى هم كه به طرفدارى «روسها» برخاسته بودند، حاضر به هيچ گونه كمك نبودند، پس «نايب السلطنه» تنها اميدى كه داشت به «آقاحسين مراغهاى» بود كه بتواند در اين موقع سخت و وحشتناك به او كمك نمايد.
براى اين مقصود «آقا على» را مأمور نمود به «مراغه» رفته مراتب را به اطلاع پدر رسانيده از مشار اليه بخواهد هر قسم كمكى كه مىتواند بنمايد. با وجود اين كه «جعفر قلى خان» كه از طرف «پسكويچ» سردار روسى به حكومت «مراغه» منصوب شده بود، مراقب بود كه از مراغه كمكى به «نايب السلطنه» نشود. «آقا حسين» كمر همت بسته، آنچه نقد و جواهر و آذوقه و لباس ممكن بود تهيه كرده، به وسيلۀ پسر خود «آقاعلى» محرمانه براى «نايب السلطنه» به «دهخوارقان» مىفرستد و موجب خوشنودى «نايبالسلطنه» شده، گشايشى در