57ذخيره و قوّۀ بقاى اساس اسلامى و وارث پدرانى مىباشى كه طرح اين اساس را ريختهاند. پس تو به نيت و مقصود آنها بيش از ديگران آگاهى.
اين بود اساس حج از دريچۀ چشم يك فرد منحرف ملحد، حال از نظر يك مرد الهى و حكيم نفسانى بنگر:
«فَقالَ أبوعبدالله (ع)
انَّ مَنْ أَضَلَّهُ اللَّهُ وَ أَعْمَى قَلْبَهُ اسْتَوْخَمَ الْحَقَّ وَ لَمْ يَسْتَعِذْ بِهِ وَ صَارَ الشَّيْطَانُ وَلِيَّهُ وَ رَبَّهُ وَ قَرِينَهُ يُورِدُهُ مَنَاهِلَ الْهَلَكَۀِ ثُمَّ لَا يُصْدِرُهُ وَ هَذَا بَيْتٌ اسْتَعْبَدَ اللَّهُ بِهِ خَلْقَهُ لِيَخْتَبِرَ طَاعَتَهُمْ فِى إِتْيَانِهِ فَحَثَّهُمْ عَلَى تَعْظِيمِهِ وَ زِيَارَتِهِ وَ جَعَلَهُ مَحَلَّ أَنْبِيَائِهِ وَ قِبْلَۀً لِلْمُصَلِّينَ إِلَيْهِ فَهُوَ شُعْبَۀٌ مِنْ رِضْوَانِهِ وَ طَرِيقٌ يُؤَدِّى إِلَى غُفْرَانِهِ مَنْصُوبٌ عَلَى اسْتِوَاءِ الْكَمَالِ وَ مَجْمَعِ الْعَظَمَۀِ وَ الْجَلَالِ خَلَقَهُ اللَّهُ قَبْلَ دَحْوِ الْأَرْضِ بِأَلْفَىْ عَامٍ فَأَحَقُّ مَنْ أُطِيعَ فِيمَا أَمَرَ وَ انْتُهِىَ عَمَّا نَهَى عَنْهُ وَ زَجَرَ اللَّهُ الْمُنْشِئُ لِلْأَرْوَاحِ وَ الصُّوَرِ»
در جواب او ابوعبدالله (ع) فرمود: بهراستى كسى كه خداوند او را گمراه نمايد و چشم دلش را كور گرداند، حق در مزاج وى ثقيل افتد. (تخمه شود) و گوارا نيايد، شيطان ولى و ربّ او گردد، او را چون شتر تشنه به موارد و سراشيب هلاكت وارد نمايد و سپس بيرونش نياورد و همچنان به حال خودش گذارد. ين خانهاى است كه خداوند به وسيلۀ آن، بندگان خود را به بندگى خوانده تا فرمانبرى آنان را در آمدن به سوى آن، بيازمايد و بندگان را در تعظيم و زيارت آن ترغيب نموده و آنجا را محل پيامبران و قبلۀ نمازگزاران به سوى خود قرار داده، پس اين خانه شعبهاى از رضوان و راه رساننده به غفران خدا است، به عالىترين