56كه با يادگرفتن چند لغت و فرمول سرمستند و به نظر حقارت و سفاهت به مردمان باايمان مىنگرند، اين سنبل مادىگرى و روشنفكر زمان خود در آغاز سخن مسلمانان طواف كننده را به حيوانات چشم بستهاى كه دور خرمن مىگردند تشبيه نمود، و طواف را به خرمن كوفتن، و عبادت خدا را به عبادت خانه و پناهندگى به سنگ مىپنداشت. در پايان، سخنش را نسبت به جمله اعمال حج يا جمله دين خلاصه كرده، گفت: اين اساس خردمندانه و اثر فكر صاحب نظرى نمىتوان باشد. چون سرفۀ خود را پايان داد، در حالى كه امام7 گوش مىداد و همراهان امام هم به احترام آن حضرت به وى آزادى داده بودند، اندكى راحت شد يا اخلاط فكرى و مواد چرك شكوك را كه آميخته با دشنام و كجبينى و كينهتوزى بود، بيرون ريخت، چون هيجان و عصبانيتش اندكى فرو نشست، كمى بخود آمد، شايد اين ظواهر حقيقتى دربرداشته باشد؟ شايد فهم و ادراك من از فهم اسرار آن كوتاه باشد، آيا ميان اين تودههاى فراوان كه همه مثل من آفريده شدهاند، من بيش از ديگران مىفهمم! در اينجا متوجه شد كه در محضر شخصيت بزرگى است، به كوچكى و ضعف فكرى خود اندكى پى برد و گفت: سخن من تمام شد اينك تو بگو. چه، تو سَرِ اين اساس و كوهان آنى و پدر تو مؤسس و كمال آن است، چون كوهان شتر بالاترين قرارگاه و محل چشمانداز سوار است. بدين جهت بزرگ و مدير جمعيت را سنام مىگويند، مىشود از اين جهت باشد كه كوهان مانند دنبۀ گوسفند مادۀ غذايى ذخيره است؛ يعنى تو هم سر و مغز متفكّر و هم كوهان و غذاى