51گيرد. ديگر، فشارها و ظلمهايى است كه در زير سپر دين بر مردم وارد شود. اينگونه تحميلات فكرى و جسمى به نام دين، موجب عكسالعمل انحرافى مىشود كه به صورت نفى و انكار درمىآيد و با روح عصبانيت و انقلاب همراه است. اين بيمار روحى مىكوشد كه منفيات و انكار را به صورت برهان و منطق و آميخته با تمسخر و دشنام به ديگران تلقين نمايد. اين بيمارى كم و بيش به حسب شدت و ضعف عوامل، در ميان مردم بوده است و امروز در اثر وضع قرون وسطى و فشارها و محدوديتهاى فكرى و ظلمها و اوهامى كه به نام دين در طول تاريخ مسيحيت بوده است، متشكل شدده و مكتبى انقلابى و بىهدف ايجاد نموده، در تمام نوشتهها و گفتههاى آنان از هر چه ظاهرتر عصبانيت و نارضايتى و بدبينى و بدانديشى و انكار محض است، كتابهاى كه براى اثبات انكار و نفى ماورا نوشتهاند، اجمالاً دو بخش است؛ يك بخش مطالبى راجع به اصول مادى و تأثيرات و آثار ماده و نيرو و اطوار آن است كه از نتيجۀ اكتشافات و تجربيات دانمشندان گرفتهاند و هيچگونه ربطى با مدّعاى انكارى آنان ندارد؛ زيرا سراسر اين مباحث، مطالب فيزيكى و اثباتى است؛ بخش ديگر مطالب و نوشتههاى آنان نفى و انكار ماورا يا به اصطلاح «متافيزيك» است. در اين قسمت مباحث خود، جز بىعملى و انكار نتيجهاى نمىگيرند، و به اصطلاح دليلى براى انكار نتيجهاى نمىگيرند، و به اصطلاح دليلى براى انكار خود ندارند و از روى غلطاندازى و اشتباه كارى نام اين مطالب برهاننما و فرمولهاى ناقص خود را منطق مىگذراند؛ زيرا كه منطق دربارۀ مطالب علمى و اثباتى