38اثنىعشرى، هر يك از امامان را داراى بابى مىدانند.
باب على بن ابيطالب عليه السلام را سلمان فارسى، باب امام حسن مجتبى عليه السلام را قيس بن ورقه معروف به سفينه، باب امام حسين عليه السلام را رشيد هجرى، باب امام زينالعابدين را عبداللّٰه كابلى، باب امام محمد باقر را يحيى بن معمر، امالطويل ثمالى، باب امام جعفر صادق را جابر ابن يزيد جعفى، باب امام موسى كاظم را محمد بن ابى زينب كاهلى، باب امام على بن موسىالرضا را مفضّل بن عمر، باب امام محمد تقى جواد را محمد بن مفضل بن عمر، باب امام على الهادى را عمر بن فرات مشهور به كاتب، باب امام حسن عسكرى را ابو شعيب محمد بن نصير بصرى نميرى و بالاخره امام مهدى را داراى باب مخصوص نمىدانند.
برخى علويان بر بابيّت همان محمد بن نصير پايدار ماندند و لذا به علويان، نصيريه هم گفته مىشود. فرقۀ ديگرى از علويان، كه اسحاقيه نام دارند، باب امام حسن عسكرى را ابو يعقوب اسحاق احمد مىدانند.
چنانكه ملاحظه مىكنيد در اينجا نويسندۀ علوى، به نوّاب اربعۀ امام دوازدهم كه جعفريه و شيعيان دوازده امامى عقيده دارند، اشاره هم ندارد و اين از جمله تفاوتهاى اعتقادى اينان با جعفريان است. البته امامت در نزد علويان به همان دوازده امام اختصاص دارد و اوصياى معصوم فقط آنها را مىشناسند، هرچند بر اساس سخن رسول اكرم كه فرمود: «سلمان منّا اهل البيت» سلمان فارسى را هم معصوم مىشناسند.
علويان وحى را مخصوص پيامبر مىدانند، ليكن امام را مصدر ارادۀ خدا بدون وحى مىشناسند و معناى طهارت و عصمت را همين مىدانند كه ارادۀ امام منطبق با ارادۀ خداست و كليّۀ اعمال و اقوال و خاطرات قلبى