51
خويشاوندى معنوى و فرهنگى
احساس وابستگى به يك مجموعۀ آبرومند، يا فاميل بودن با يك خانوادۀ شريف، نقش كنترل از بدىها را دارد و انسان كارهايى را كه در شأن اين روابط و خويشاوندىها نيست، ترك مىكند. پيوند و خويشاوندى هم تنها سببى و نسبى نيست . فرزندان روحىِ بزرگان دين هم خود را مرتبط با آن اوليا مىدانند.
تباهى و فساد، در ميان جوانانى كه ريشه و تبار صحيح و معلومى ندارند، بيشتر است.
فرزندان نامشروع و بى پدر و مادر، براى بزهكارى و جرم و جنايت، زمينۀ مساعدترى دارند. انقطاع فرهنگى يك نسل، از گذشتۀ درخشان خويش، زمينهساز بردگى فكرى و استعمار فرهنگى آنان از سوى تاراجگران فكر و انديشه و استقلال ملتهاست. از اينرو، پل زدن بين نسل حاضر و پيشينۀ فرهنگى و ارزشى و مكتبى، سازنده و هويتبخش است.
در مسائل اخلاقى و تربيتى هم، پيوند با نيكان و رابطه با صالحين و آشنايى با خانوادههاى ريشهدار و صاحب كرامت و شرف، سازنده است. بههمان شكل كه گسيختگى از تبار پاكان و بريدگى از ريشههاى فرهنگى و اخلاقى، زمينهساز فساد و گناه و بىمبالاتى و عدم تعهّد است.
زيارت، عاملى در جهت پيوند زدن با صالحان، يا تقويت رابطۀ معنوى با وارستگان است. ايجاد رابطه (اگر نيست) و تحكيم پيوند (اگر هست).
هركس، در يك جامعه و امت، ريشههاى عقيدتى، فرهنگى و معنوى دارد. براى ما مسلمانان اين ريشهها، همان «عترت» پيامبر است.
زيارت، عاملى براى تحكيم اين پيوند است. احساسِ معيّت با اهلبيت سازنده است، تقوا هم سبب مىشود ما هم از خانوادۀ عظيم اهلبيت شويم (مَنِ اتّقى فهو منّا اهلالبيت).
زائرى كه به ديدار يك ولىّ از اولياى خدا مىرود،