50معنوى وجود دارد. اين مردان، چون كوههايى در ميان دشت، سر بالا كشيدهاند و به ما نشان مىدهند كه تا كجا مىتوانيم بالا برويم و چه قدر هدفى كه طبيعتاً شعور انسانى به آن متمايل است، عالى است. فقط چنين مردانى مىتوانند براى زندگى درونى ما غذاى معنوى مورد نيازش را تهيه كنند». 1
بهراستى هم، اولياى دين، كه زيارتشان بر ما فرض و لازم است، بيان كنندۀ اين حدّ و مرز سير صعودى انسان؟ در مسير پاكى و طهارت و كمالاند.
و اين، خود، يكى از شيوههاى امامت و خواص رهبرى آنان است. در تعبيراتى كه در زيارتنامهها بهكار رفته است، به وضوح، اين نشان دادن حدّ و مرز را مىتوان ديد. از امامان معصوم، با كلمات و عناوينى ياد شده كه در اين باب، بسيار راهگشاست.
تعبيراتى همچون: «آيه»، «بيّنه»، «حجّت»، «گواه»، «شهيد»، «صراط»، «راه»، «نشانه»، «راهنما»، «منار»، «امام»، «در»، «چراغ»، «نور»، «ستاره»، «ماه»، «خورشيد»، «دليل»، «پرچم»، «علامت» و... كه در متون زيارتى ديده مىشود، مبيّن اين نكته است. 2
نمونهها، هميشه معيار و ميزاناند و محدوده و گستره و ميدان رشد انسانها را نشان مىدهند و بههمين جهت، در برنامههاى تربيتى اسلام، تأكيد فراوانى روى نشان دادن الگو شده است.
استاد حكيمى مىنويسد:
«...از حقيقتهايى كه در انعقاد شخصيت انسان و ساختن آن، سخت مؤثر است، توجه انسان است به نمونههاى والاى فكر و اعتماد و اقدام و عظمت و حماسه و جهاد. اگر اين نمونههاى والا در ميان زندگان باشند، چه بهتر. ولى انسان به گونهاى ويژه، به اشخاص تاريخى و گذشتگان اعتقاد دارد و كمالات و عظمتهاى آنان را - تا سرحدّ اساطير - تقديس مىكند و بزرگ مىدارد. بنابراين، بشر بهطور فطرى، از توجه به آثار باقيمانده، ابزار كار، محلّ سكونت و قبور بزرگان تاريخ و تأمّل در احوالات آنان، چيزها مىآموزد و به عظمتها مىرسد». 3