49مايند، با زيارت آگاهانه و از روى معرفت، مىتوان دريافت كه چه اندازه به آنان، «اقتدا» و «تأسّى» كردهايم؟
اگر آنان «امام»اند، آيا ما هم «امت» و پيرويم؟
حدّ و مرز كمال
شناختِ محدودۀ عمل و زمينۀ رشد، در پويايى حركت معنوى و تكاملى انسان مؤثر است. يعنى اينكه بدانيم تا كجا مىتوان رفت؟ به كجا مىتوان رسيد؟ چه مىتوان شد؟ چگونه مىتوان بود؟ توجه به نقطۀ اوج و مرز كمال، عامل ارتقا است. قلهها را ديدن و قلهپيماها را شناختن، شوقِ قلهپيمايى به انسان مىدهد. زيارت هم چنين حسى را در قلمرو معنويات ايجاد مىكند.
اين چشمانداز را در حيات شخصيتهاى برجسته و انسانهاى نمونه مىتوان يافت و به محدودۀ اين قلمرو وسيع، با توجه به عظمت مقام ائمه مىتوان پى برد.
امامان، كه «انسانهاى برتر»اند، شخصيتى دارند كه حدّ و مرز تعالى انسان را نشان مىدهند.
آنان، چون «انسان»اند، الگوى انسانهايند، وگرنه قابل تأسّى نبودند.
انسان كامل بودن آنان، به ما نشان مىدهد كه تا كجاها مىتوان پركشيد و طيران كرد و كمال يافت.
به قول سعدى:
طيران مرغ ديدى؟ تو زپاى بند شهوت
به در آى تا ببينى طيران آدميت
به زيارتِ اين اسوهها رفتن، ما را به آن قلّهاى كه بايد برسيم، به آن حدّ و مرزى كه بايد قدم بگذاريم و به آن مرتبهاى كه بايد نائل شويم، «راهنمايى» مىكند. گفتيم كه اين، منحصر به ائمه نيست، در مراتب مختلف، همۀ انسانهاى والا، اين هدايت و امامت را براى ما دارند.
به قولِ «آلكسيس كارل»:
«...در زندگى دانشمندان و قهرمانان و پاكان، يك ذخيرۀ تمام نشدنى از انرژى