31چه زيارت انبياى بزرگ و ائمۀ معصومين و اولياى دين،
چه حضور بر تربت خونين و لالهخيز شهيدان،
چه رفتن به مزار صالحان و نيكان...
همه و همه، هم دليل عشق و محبت است، هم نشانۀ جهتگيرى انسان است، الهامبخش و آموزنده است، الهام گرفتن از اسوههاست، خطدهنده است، تعظيم شعائر است، تقدير از فداكارىها و تجليل و گرامىداشتِ فضيلت هاست، زمينهساز شناخت و تربيت است، بالا برنده است، تعالىبخش است، پرورش يافتن از «فيض نگاه» است.
به قول حافظ:
بلبل از فيض گل آموخت سخن، ورنه نبود
از جمله مطالبى كه از سوى خداوند به حضرتداود وحى شده است چنين است: «اى داود!... به اهل زمين برسان كه من دوستِ كسى هستم كه مرا دوست بدارد، همنشين كسى هستم كه همنشين من باشد، مونسِ كسى هستم كه با ياد من انس گيرد، هركه مرا برگزيند من هم او را بر مىگزينم، هركه مطيع من باشد من هم مطيع او مىشوم، هركه را صاحب محبّتى از صميم قلب بيابم، من او را براى خودم مىپذيرم و چنان دوستش مىدارم كه پيش از آن، كسى از بندگانم آنگونه دوستش نداشته باشد. هركه به حق مرا بطلبد مرا مىيابد... پس اى زمينيان! غرورها را رها كرده و به كرامت و مصاحبت و انس با من روى آوريد تا من هم با شما انس گرفته و به محبت شما بشتابم...». 1
اين حالتِ «جذب و انجذاب» است كه در عالم، وجود دارد و پيوند دهندۀ كائنات به يكديگر است و بايد رفت و رفت تا به وادى محبت رسيد و مقيم كوى عشق گرديد.