30اينجاست كه محبت متقابل، شگفتترين تأثير را در زائر مىگذارد.
ديگر محبت، يكطرفه نيست و دوستى از هر دو سر است.
به قول مولوى:
هركه عاشق ديديش، معشوق دان
اينجاست كه ديگر دست زائر را گرفته و بالا مىبرند و به مهمانسراى فيض حضور برده و بر مائدههاى معنويت، ميهمان مىكنند. اينجاست كه غيرممكنها ممكن مىشود، ناديدنىها مشهود مىگردد، نگاهها حرف مىزند، توجهها تربيت مىكند.
اين، فيضِ شگفتِ «نظر» است.
اين، بركتِ توجه كسانى است كه خاك را به نظر كيميا مىكنند.
اقبال لاهورى، در خطاب به خدا و رسول و مددخواهى از توجه آنان، مىگويد:
فقيرم، از تو خواهم هرچه خواهم
آنچه كه اين نظرها و توجه در پى دارد، خواندنى نيست، چشيدنى است كه اين، وادىِعشق است و عشق با كاغذ و دفتر سر و كار ندارد.
بشوى اوراق، اگر همدرس مايى
كه علم عشق، در دفتر نباشد
در اين صورت، «يافتن»ها به جاى «بافتن»ها مىآيد و آنچه بر دل تابيده، بسيار كارساز است.
يا تو گو آنچه كه عقلت «يافته» است
يا بگويم آنچه بر من «تافته» است
(مولوى) «زيارت»، زمينهساز چنين ارتقاى روحى است.
زيارت، چه ديدار از خانۀ خدا باشد و مناسكِ حج،
چه زيارت مرقد رسولالله باشد،