105به داخل مسجدالحرام بازگشتم و در كنار زمزم، عطش خويش فرو نشاندم و دست و صورت را شستشو داده، مقدارى به بدنم پاشيدم!
مدتى نشسته، به كعبه نگريستم كه همين هم عبادت است.
بنايش بزرگتر از آن بود كه مىپنداشتم و البته پر عظمتتر از هر بنا و هر خانهاى؛ چندان كه نتوان با هيچ خانهاى مقايسهاى كرد. ساده بود و مُكَعّب و اگر ابعادش را در كتابها نخوانده بودم، آن را مربع مىپنداشتم، در حالى كه ابعاد آن با يكديگر تفاوت دارد. درِ كعبه بر ضلع شمال شرقى، بيش از يك متر از زمين بالاتر و بسيار نزديك به ركن اسود است. پردهاى مجلّل دارد. آياتى از قرآن با ظرافت بر آن نقش بسته و ياد داستانها و تاريخ پردههاى خانۀ كعبه افتادم كه از زمان قبل از اسلام و نيز پس از اسلام تاكنون نقل كردهاند. گويند دختر عباسبن عبدالمطّلب، در عهد جاهليت وقتى پسرش گم شد، نذر كرد كه چون وى را بيابد پردهاى براى كعبه فراهم كند و چون پسر را يافت چنين كرد. نيز روايتى است از امام صادق عليه السلام در بارۀ پوشش كعبه در زمان حضرت اسماعيل عليه السلام . در دوران پس از اسلام نيز ابتدا پيغمبر صلى الله عليه و آله كعبه را با پارچههاى يمانى پوشانيد و سپس در عهد عمر پوشش كعبه از مصر مىآمد و در عهد حضرت امير عليه السلام ، آن بزرگوار پوشش كعبه را هر سال از عراق مىفرستاد و در دوران خلافت خلفاى مختلف، پوششهايى به عنوان هديه به جانب مكه مىآمد و بر كعبه پوشانده مىشد؛ از جمله از ايران نيز پوششى براى