16و حرمت به سوى صاحب خانه و نه به خانه. در واقع حج سير وجودى انسان است به سوى خدا، اين است كه بايد توجّه حاجّ به آن مقصد عالى باشد تا آنگاه كه به ميقات مىرسد و لباس احرام مىپوشد، درك كند كه از خود، بيرون آمده و ترك تعيّنات و تعلّقات كند، تا در نتيجه آرامش درونى احساس كند و اگر ترك علايق نكند، نتواند به حرم امن درآيد وَ مَنْ دَخَلَهُ كٰانَ آمِناً .
حجّ رونده بايد سالك الىاللّٰه باشد؛ يعنى از منازل شهوات و مشتهيات نفسانى و لذّات جسمانى عبور كند و از لباس صفات بشرى خود را منخلع سازد و تعيّنات خودى را كنار بگذارد و پردههاى پندار را بدرد و به قول شيخ محمود شبسترى. 1
مسافر آن بود كو بگذرد زود
ز خود صافى شود چون آتش از دود
حاجّ ( \ حج رونده) اگر تربيت روحانى نيابد و نفس او مهذّب نشود، بايد گفت: مصداق شعر ناصر خسرو واقع شده كه گفته است:
رفته و مكّه ديده، آمده باز
محنت باديه خريده به سيم
شايد بتوان گفت: قربانى كردن، خود رمزى است براى كشتن نفس امّاره و از ميان بردن انانيّت و تعبير حضرت صادق عليه السلام هم كه گفته است: 2