52چند حج مستحبى بيشتر است.هر چند كه باز هر چيز در جاى خويش نيكوست؛يعنى،در جاى خود حج الهى را انجام دهد و در جاى خود انفاق و احسان كند و.... 1
مسيحى مسلمان شد
ابو سليمان دارانى،از عارفان بزرگ،مىگويد:وقتى به عزم سفر قبله به سوى مكه مىرفتم،از قافله باز ماندم و تنها مىرفتم.ناگاه متوجه شدم كه ترسايى از پشت سر من مىآيد.من از همراهى او كراهت داشتم،ولى به ناچار باهم رفتيم.روزى چند در صحرا بوديم كه آذوقۀمان تمام شد.
مسيحى به من گفت:اگر پيش حضرت عزت آبرويى دارى،دعا كن تا خداى تعالى ما را طعامى فرستد.ابو سليمان گويد:به گوشهاى رفتم و گفتم:الهى! مدتى است كه پيش دشمنان از لطف تو لاف زدهام،مرا پيش اين دشمن خجل مكن.در اين دعا بودم كه ابرى در آسمان پيدا شد و طعامى از آن براى ما افتاد.چند روز آن طعام را خورديم تا تمام شد.من به آن ترسا گفتم:اينك نوبت توست كه از خدا بخواهى طعامى براى ما بفرستد.
آن مسيحى به گوشهاى رفت و دعايى كرد،ناگاه مثل قبل ابرى آمد و طعامى در ميان آن بود.من پرسيدم اين چه حالت است،اگر نگويى غذا نخواهم خورد.مسيحى به ناچار گفت:كه من خدا را به آبروى تو قسم دادم و گفتم كه مرا شرمسار مگردان.اگر دعاى مرا قبول كنى،زنار بگشايم و مسلمان گردم.
ابو سليمان گويد:آن ترسا مسلمان شد و از بزرگان دين گشت او همراه