51
گفت:عزم تو كجاست اى بايزيد؟
پير نابينا گفت:آن دويست درهم را به من بده كه زندگى عائلهام را تأمين كنم كه سخت محتاج و نيازمندم.تو هم به جاى كعبه،مرا طواف كن (به من توجه و ترحم كن) كه در اين صورت به هدف رسيدهاى و صاحب كعبه! ثواب اين كار تو را بالاتر از طواف كعبه مىپذيرد...
گفت:طوفى كن به گردم هفت بار
بايزيد،طبق خواست آن پير عمل كرد،و پولها را به آن مرد نيازمند داد.
بايزيدا! كعبه را دريافتى
صد بها و عز و صد فر يافتى
اين قصه را از نظر فقهى بايد اين گونه توجيه كرد:1-حج بايزيد،حج مستحبى بوده است.2-دادن پول به آن پير عيالمند،ضرورى بوده كه اگر نمىداده او يا افراد خانوادهاش از گرسنگى مىمردند.در اين صورت او موظف به دادن پول است و وقتى كه پول را داد،استطاعش از بين رفت.در غير اين موارد،نمىتوان عمل بايزيد را اسلامى دانست.با توجه به اين كه طبق بعضى از روايات،ثواب مهربانى و كمك به مؤمن درمانده از ثواب