26خرّمتر در آينده مأيوس نمايد». 1
از رفتار زهير مىتوان فهميد كه امام عليه السلام حقيقت امر را بر او آشكار كرده و يادآورىهايى به او نموده است. پس حسين عليه السلام هم مىدانست عاقبت كار چه مىشود و هم به زهير وعدۀ نيل به شهادت در راه انجام وظيفه را داده بود. جز اين وعده و دانش امام به آيندۀ روشن و صحنۀ كربلا، چيزى موجب سخنان زهير در جمع ياران خود نيست.
2 - در الكامل 2 دو پيشامد نقل شده است كه مجموع آن را در اينجا خلاصه مىكنيم:
الف - امام خبر شهادت مسلم را در «ثعلبيه» و برادر رضاعىاش (يقطر) را در «زباله» شنيد، اما هيچ ترديد و خللى در اراده و عزم راسخ او پيدا نشد و به راه خود ادامه داد.
ب - امام پس از شنيدن اين خبر، به ياران خود اعلام كرد: «شيعيان ما راه پيمانشكنى در پيش گرفتند و ما را تنها گذاشتند، هركس مىخواهد برگردد مانعى ندارد، ما به كمك كسى نياز نداريم».
اين اعلان عمومى براى آن بود كه همه بدانند امام به كجا مىرود و گمان نبرند كه كوفه مقصد است و حكومت كوفه در انتظار آنهاست و در پى اين اعلان بود كه گروهى، جز كسانى كه از مكه با امام همراه بودند، از آن حضرت جدا شدند.
ج - برگشت اين افراد و دريافت آن اخبار دردناك، در عزم راسخ امام خللى وارد نساخت و به راه خود ادامه داد تا به منزلگاه عقبه رسيد.
د - در عقبه نيز مرد عربى با او ملاقات كرد و وضع اسفبار كوفه را برايش گفت كه:
«اگر به كوفه روى جاى پايى جز نوك نيزهها و لبۀ تيز و برندۀ شمشيرها ندارى». و به او سوگند داد كه از تصميم خود منصرف شود .
امام فرمود: آنچه گفتى بر ما پوشيده نيست و تذكرات تو چيز تازهاى بر آگاهىهاى