25ممكن است كسى بگويد: چرا خود را در بنبست مىافكنيد و مىگوييد: امام آگاه بود كه سرنوشتش چيست؟ در اين صورت چرا به يك اقدام مرگبار و تهلكهآميز دست يازيد؟ چرا حادثهاى را آفريد كه در آن خود و يارانش كشته شدند و اهلبيتش به اسيرى رفتند؟
در پاسخ چنين كسى بايد گفت حسين عليه السلام يك رسالت تاريخى دارد كه بايد روى تاريخ را سفيد كند و آيندگان بدانند خدمتگزار اسلام كه بود و چگونه بايد باشد؟
رسالت او رسالتى بود كه از ناحيۀ مصلحت اسلام، در سرنوشت زندگى امام پيشبينى شده بود و تنها اين راه خواسته خداوند متعال و رسولخدا و پدرش - اميرمؤمنان - است. از اين جهت است كه عزم راسخ حسين عليه السلام با سخنان امثال ابنعباس و ديگران كه در صدد منصرف كردن او بودند، متزلزل نگشت. آنها نمىدانند وظيفۀ حسين چيست؟ ولى امام مىداند به كجا مىرود و چه مىشود. و از چه راه بايد برنامه را پياده كند.
* * *
دقت در پارهاى از اسناد و مدارك:
1 - در تاريخ طبرى 1 جريان برخورد زهيربن قين با امام عليه السلام ، از ابومخنف نقل شده است: «زهير پس از برگشت از حضور امام حسين عليه السلام به ياران خود گفت: «هركدام از شما مايليد با من باشيد، بسيار بههنگام است و هركدام كه رفتنى هستيد، بدانيد اين جدايى هميشگى است.» زهير در راه برگشت از مكه مىكوشيد با امام روبهرو نشود امّا به هرحال اين اتفاق رخ داد. او در اين برخوردِ كوتاه چه ديد و شنيد! كه به خيمه آمد و با همۀ كسانش وداع كرد؟ آيا امام از او خواست يارىاش كند تا كوفه را تسخير كنند؟ و گفت:
اگر با ما همكارى كنى آيندۀ خوشى دارى و چون از اعيان كوفه هستى مقام بزرگى در حكومت آينده نصيب تو خواهد شد؟! اگر زهير از سخنان امام عليه السلام اينگونه برداشت كرده بود، پس نبايد اميد ملاقاتهاى بعدى را با كسان خود قطع كند و آنان را از زندگى