15به نظر دكتر شريعتى: حج را نمىتوان در يك عبارت مشخّص تعريف كرد. 1 با وجود اين، اگر بخواهيم حج را تعريف كنيم بايد بگوييم: «تعريف حج به شمارۀ هر حج كننده كه انديشه كند متعدّد است». 2
حج، دريك نگرش كلّى، سير وجودى انسان است به سوى خدا و نمايش رمزىِ فلسفۀ خلقت بنى آدم و تجسّم عينى آنچه در اين فلسفه مطرح است. در يك كلمه، حج شبيه (تآتر) آفرينش و در همان حال شبيه تاريخ و توحيد و مكتب و امّت است. وبالأخره حج نمايشى رمزى از آفرينش انسان و نيز از مكتب اسلام است كه در آن كارگردان خداست وزبان نمايش، حركت و شخصيّهاى اصلى: آدم، ابراهيم، هاجر و ابليس، و صحنهها منطقۀ حرم و غروب و طلوع و بت و قربانى و جامه و آرايش، احرام و حلق و تقصير.
و باز افسوس كه امروزه به فرمودۀ على عليه السلام «حج پوستين وارونه» شده و سنّت انسان به سنّت گوسفند مبدّل گشته است. 3
بايد توجه داشت كه حج ابعاد گوناگونى دارد و هر يك از اين ابعاد، داراى فلسفۀ خاص خود است. اگر اعمال و مناسك حج درست انجام شود، از ابعاد عبادى، اخلاقى، سياسى، اقتصادى و فرهنگى آن برخوردار خواهيم شد. مهمترين فلسفۀ حج و بزرگترين درسى كه بايد از حج آموخت، همان دگرگونى اخلاقى است. حاجى وقتى لباس احرام مىپوشد، بايد تمام تعيّنات و امتيازات ظاهرى را از خود دور كند. وقتى سعى بين صفا و مروه مىكند، بايد هاجر وار به صفاى درونى و مروّت و جوانمردى و گذشت واقعى برسد.
حج، علاوه بر اينكه نمونۀ اعلاى بندگى و عبوديّت بى چون وچراست، عامل مؤثّرى است براى وحدت مسلمين و مبارزه با تعصّبات نژادى و وسيلهاى است براى آگاه