33فراتر مىرود. خوشبختانه بايد گفت نهاد امر به معروف و نهى از منكر كه طى اين چند سال متشكل از معينهاى كاروان به اين امر مىپردازند، در تعديل اين مسائل نقش قابل توجهى دارند.
براى قرنها به دليل بىمهرى حاكمان ديارى كه متعلق به همۀ مسلمانان است، شيعيان نتوانستهاند آزادانه به زيارت امامان خود بروند. در سفرنامههاى شيعيان مكرر اشاره شده كه با حاج عجم در مدينه و مكه سختگيرى مىكنند، بويژه مكرر دربارۀ بقيع آمده كه براى ورود زائران عجم پول دريافت مىكردهاند. در عين سالهايى كه اين مناطق در دست خلافت عثمانى بود لااقل شيعه دلش را به اين چند بناى مختصر كه بر قبور امامان بوده و گاه توسط عثمانىها تعميراتى در آن صورت مىگرفت خوش كرده، اما اكنون اين بناهاى مختصر نيز تخريب شده و وضعيت بقيع براى شيعيان دردناكتر است. در عين حال بد نيست خاطرهاى را مربوط به سختگيرى بر شيعيان در دورۀ عثمانى آن هم در ارتباط با بقاع ائمۀ بقيع ياد كنيم:
سيد نعمةالله جزائرى مىنويسد كه در سال 1095 هجرى به حج و از آنجا به مدينه رفته است. او ديده است كه شيعيان بدون تقيه به زيارت ائمه بقيع مىروند. جزايرى مىنويسد:
يكى از ساكنان شيعه مدينه به او گفت كه سال پيش علماى مدينه به تفتيش كتبى كه در خزانۀ بقيع بوده رفته و نسخهاى از «المزار» شيخ مفيد در آنجا يافتند كه در آن مطالبى دربارۀ خلفا آمده بود؛ كتاب را نزد قاضى آورده و از او اجازه خواستند تا به آنان رخصت دهد قبۀ ائمه را تخريب كنند؛ او گفت: اين قبه را هارونالرشيد براى پدرش عباس ساخته و من نمىتوانم براى خراب كردن اين قبه قديمى فتوا بدهم. علما تصميم گرفتند تا به استانبول رفته، حكمى از سلطان براى هدم اين قبه دريافت كنند؛ زمانى كه به استانبول رسيدند، سلطان محمد خبر ورود آنان را شنيده و دستور داد تا آنان را در بناهاى باشكوهى به بهترين وجه پذيرايى كردند. در روز جمعه، سلطان از آنان خواست تا اعلم آنها براى اقامۀ جمعه آماده شود. اين عالم كه بر مذهب شافعى بود در هنگام قرائت، «بَسْمله» را نخواند. نماز كه خاتمه يافت؛ سلطان از امام پرسيد: با اينكه خواندن «بسمله» در مذهب شافعى واجب است چرا آن را ترك كردى؟ او گفت چون سلطان ما حنفى بود رعايت مذهب او را كرديم. سلطان گفت: نماز عبادت خداوند است و نبايد در آن مراعات سلطان شود؛ با توجه به اينكه شافعى گفتن بسمله را واجب مىداند، ترك آن نماز را باطل مىكند؛