58اشكال مرتفع مىگردد و فتنهاى كه در آن افتادهاند خاموش مىگردد، فتنهاى كه بهواسطۀ آن حكم به شرك و ضلالت مسلمانان دادهاند.
اكنون بيان مىكنيم كه چگونه مىشود كه متوسل به شخص ديگر، درواقع متوسل به عمل خودش و متمسك به همان چيزى باشد كه خود بهدست آورده است:
كسى متوسل به شخصى نمىشود، مگر بهخاطر اينكه دوستش دارد؛ زيرا معتقد است او شخص صالح، داراى فضل و مرتبۀ ولايت است؛ يا بهخاطر اين است كه آن شخص را دوستدار خدا و جهادگر در راه او مىداند يا معتقد است كه خداوند او را دوست دارد «يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ» يا اينكه همۀ اين مسايل را در فرد مورد توسل مىيابد.
و اگر بهخوبى در مسأله دقت كنيد، متوجه مىشويد كه اين محبت و اعتقاد، برخاسته از عمل توسلجوينده است؛ چراكه اعتقادى است كه در قلبش شكل گرفته است و به او نسبت داده شده و در قيامت از آن سؤال مىشود و به آن پاداش داده مىشود و گويا او مىگويد:
خداوندا من فلانى را دوست دارم و فكر مىكنم او تو را دوست دارد و بندۀ مخلص و جهادگر راه توست و معتقدم كه تو او را دوست دارى و از او راضى هستى؛ بنابراين با محبت و اعتقادى كه به او دارم او را وسيلهاى بهسوى تو