263بر نكوهش ندارد، زيرا دانسته نيست كه اين از شوخيهاى حرام بوده، و اين احتمال وجود دارد كه امام عليه السلام او را به جهت پاسداشت حريم از اين كار بازداشته است تا مبادا كار به حرام كشيده شود» (معجم رجال الحديث ، ج 14، ص 148).
نويسنده متن را به گونهاى آورده كه گواه آن است كه زن براى گلايه از ابوبصير نزد امام عليه السلام رفته، با اينكه در متن روايت نشانى بر اين نكته ديده نمىشود، بلكه شكل صحيح آن چنين است: «من نزد ابوجعفر آمدم و او به من فرمود...»، ولى نويسنده خواسته است از يك سو رفتار ابوبصير را درشت نمايى كند و از سوى ديگر علم امام به اين رويداد را بدون وجود مُخبر، نفى كند، و بدين سان متن را به گونهاى آورده كه نشان دهد زن براى شكايت از ابوبصير نزد امام عليه السلام آمده است.
نويسنده مىگويد: ابوبصير شخصيّتى درهم داشته است. از محمد بن مسعود رسيده است كه گفته: «از على بن حسن پيرامون ابوبصير پرسش كردم، گفت: كنيۀ ابوبصير ابومحمّد بوده است و وابستۀ بنى اسد بوده و چشمى نابينا داشته است. از او پرسيدم آيا او به غلوّ متّهم است؟ [ به همين شكل آمده است ] او گفت: نه، به غلوّ متهم نبوده، ولى شخصيّتى درهم داشته است» (رجال كشّى، ص 154).
پاسخ وى آن است كه نويسنده، روايت را سخت تحريف كرده است. متن روايت چنين است:
محمّد بن مسعود مىگويد: از على بن حسن بن فضال پيرامون ابوبصير پرسش كردم، گفت: نام او يحيى بن ابوقاسم است. او گفت: كنيۀ