262در سند آن نام جبرئيل بن احمد ديده مىشود كه - چنانكه گفته آمد - توثيق نشده است.
آيةاللّٰه خويى قدس سره مىگويد: «جبرئيل بن احمد توثيق نشده، و به نظر مىرسد مقصود از ابوبصير در اين روايت، يحيى بن قاسم است كه كور بوده، ولى دربارۀ مرادى دليلى نيافتيم كه كور بوده باشد و صرف كُنيۀ ابوبصير بر اين امر دلالت ندارد -چنانكه روشن است - » (معجم رجال الحديث ، ج 14، ص 149).
اين در حالى است كه ضبط كلمۀ «لَاُذِن» در حديث، مجهول باشد و مقصود از فاعلِ اذن، اهل خانه يا خادم امام عليه السلام بوده باشد، نه آنكه ضبط كلمۀ «اَذِن» معلوم باشد چنانكه نويسنده آورده تا ضمير آن به امام عليه السلام باز گردد.
بر اين اساس در كلام ابوبصير اشكالى ديده نمىشود مگر متّهم كردن خادم امام كه اگر طبقى از خوراك در كار بود به شتاب بدو اجازۀ ورود مىداد، و اين سخن هيچ خدشهاى به ابوبصير وارد نمىكند.
نويسنده مىگويد: ابوبصير در اخلاق، فردى معتمَد نبود و او خود گواهى بر اين سخن مىآورَد و مىگويد: «به زنى قرائت قرآن درس مىدادم، پس با او در مسألهاى شوخى كردم. او نزد امام صادق عليه السلام رفت و گلايه گذارْد. او مىگويد: امام صادق عليه السلام به من گفت: اى ابوبصير! به اين زن چه گفتى؟ گفت: با دستم چنين گفتم، و چهرۀ خود را پوشانْد!! امام صادق عليه السلام فرمود: ديگر از اين شوخيها با او نكن» (رجال كشى، ص 154).
پاسخ وى آن است كه آيةاللّٰه خويى قدس سره مىگويد: «اين روايت دلالتى