261گرفت. پس سگىبيامد وخواست تا بر ابوبصير بول كند. حماد بن عثمان برخاست تا سگ را برانَد. ابن ابى يعفور به او گفت: رهايش كن. پس سگ نزديك ابوبصير آمد و در گوش او بول كرد» (رجال كشى، ص154).
پاسخ وى آن است كه سند اين روايت، ضعيف است، زيرا در آن نام على بن محمّد ديده مىشود كه در كتب رجال توثيق نشده است، و نيز نام محمد بن احمد آمد كه او هم - چنانكه در سخن آيةاللّٰه خويى قدس سره آمد - مجهول است.
بگذريم كه مقصود از واژۀ «صاحبكم» در حديث صراحتاً امام صادق عليه السلام نيست و تنها احتمال آن وجود دارد و ظنّ قوى آن است كه مقصود، شخص ديگرى باشد، زيرا اگر مقصودش امام عليه السلام بود واژۀ «صاحبنا» را به كار مىبُرد - چنانكه در حديث پيش به كار برده بود - و اين تعبير دربارۀ امام عليه السلام ، متعارف است.
نويسنده مىگويد: حماد ناب گفته: «ابوبصير بر درِ خانۀ امام صادق عليه السلام نشسته بود تا اجازۀ دخول يابد، ليك بدو اجازه داده نمىشد.
او گفت: اگر طبقى همراه من بود اجازۀ ديدارم مىداد. راوى مىگويد: در اين هنگام سگى آمد و بر چهرۀ ابوبصير بول كرد. ابوبصير گفت: اه اه [به همين شكل آمده است ] اين چيست؟ 1 همنشين او گفت: سگى است كه بر چهرهات بول كرد» (رجال كشى، ص 155).
پاسخ نويسنده آن است كه اين روايت نيز سندى ضعيف دارد، زيرا