251ضعيف است و نجاشى و ابن غضائرى هر دو او را ضعيف شمردهاند و پيشتر از وضع و حال او سخن به ميان آمد، و نيز نام حسين بن حسن ديده مىشود كه همان ابن برد دينورى است كه او هم مهمل است.
با چشمپوشى از سند روايت، هر دو راوى اعتقاد به تجسيم را به هشام بن سالم و مؤمن طاق و ميثمى نسبت دادهاند و امام عليه السلام متعرّض بيان بطلان اين اعتقاد شده نه صحّت يا عدم صحّت اين نسبت بديشان، و اين خود نشانگر تكذيب اين نسبت به آنهاست وگرنه امام عليه السلام آن گونه كه عادت ايشان در نكوهش مبطلان و هشدار از گمراهيشان بود آنان را نيز مىنكوهيد.
راوى دومى كه نويسنده در كتاب خود او را مخدوش مىكند زرارة بن اعين است. وى مىگويد: شيخ طوسى گفته است: «زراره از خاندانى نصرانى بود و نياى او سنسن، يا به قولى سبسن ترسايى مسيحى بوده است و پدرش بردهاى رومى بوده از آنِ مردى بنى شيبانى» (الفهرست، ص 104).
پاسخ وى آن است كه نويسنده سخن شيخ طوسى قدس سره را تحريف كرده است و اينك متن كلام او:
وى مىگويد: «زرارة بن اعين، عبدربّه نام داشت و ابوحسن، كنيه و زراره لقب او بود. اعين بن سنسن بردهاى رومى از آنِ مردى بنى شيبانى بود كه قرآن آموخت و انگاه سرورش او را آزاد كرد و به وى پيشنهاد داد به تبار او در آيد ولى اعين نپذيرفت و گفت: مرا بر آنچه دوست مىدارم بدار...» (الفهرست ، ص 133).