217امّا دو حديثى كه نويسنده آنها را مىآورَد و يكى از آنها را از حسين بن خالد به نقل از امام رضا عليه السلام روايت مىكند كه فرموده است: «شيعيان ما، تسليم امر مايند و سخن ما را مىستانند و با دشمنان ما مخالفت مىورزند، و هر كه چنين نباشد از ما نيست» و ديگرى را كه از مفضّل بن عمر به نقل از امام صادق آورده كه فرموده است: «دروغ گفته كسى كه خود را شيعۀ ما بنامد و به دستاويزى جز ما چنگ در زند» (الفصول المهمّة، ص 225).
پاسخى چنين دارد كه معناى اين دو حديث آشكار است و هيچ اشكالى ندارند، زيرا شيعيان اهلبيت عليهم السلام بايد كار خود را بديشان سپرند و سخن ايشان را بستانند و با دشمنانشان به مخالفت برخيزند و اگر نه شيعه نخواهند بود، زيرا شيعيان [ ايشان ] همان پيروان [ ايشان ] هستند و پيروى جز به اين امور حاصل نمىشود.
امّا اينكه دشمنان ايشان اهل سنّت يا جز ايشان هستند مسأله ديگرى است و ما اين سخن را نمىگوييم، بل سخن ما اين است كه «دشمنان ايشان همان نواصب هستند» و ما پيشتر مفهوم نواصب را شرح داديم و گفتيم كه ناصبى كسى است كه آشكارا با اهلبيت عليهم السلام دشمنى ورزد، نه آنكه صرفاً به مخالفت با آنها برخيزد.
اگر نويسنده را باور بر آن است كه اهل سنّت همگى ناصبى هستند ناگزير بايد باور يافت كه همۀ آنها دشمنان آشكار اهلبيتاند و گرنه دشمن ايشان شمرده نمىشوند و اين مسألهاى بسيار روشن است.