202راهنمايى مىشود و اسفار تورات را از آنجا برون مىكشد و به وسيلۀ آن با يهود محاجّه مىكند و گروهى از يهوديان به دست ايشان اسلام مىآورند» (العرف الوردى ، ج 2، ص 81).
كعب مىگويد: «مهدى را بدين نام ناميدند، زيرا به اسفارى از اسفار تورات ره مىيابد و آن را از كوههاى شام برون مىكشد و يهود را بدان فرا مىخوانَد و بسيارى در پرتو اين كتابها اسلام مىآورند، وانگاه از حدود سى هزار تن نام مىبَرد» (الفتن از نعيم بن حماد، ص 251).
نويسنده در اين هنگام از قرآن كريم سخن به ميان مىآورَد و ادّعا مىكند كه كتابهاى فقهاى شيعه و سخن همۀ مجتهدان ايشان بر اين نكته تصريح دارد كه قرآن تحريف شده است و در ميان همۀ كتابهاى آسمانى تنها كتابى است كه دستخوش تحريف شده است.
پاسخ وى اين است كه نسبت دادن اعتقاد به تحريف قرآن به همۀ علماى شيعه دروغى رسواست و تنها شمارى از علما قائل به تحريف قرآن هستند نه همۀ فقها و همۀ مجتهدان، چنانكه نويسنده ادّعا مىكند.
اين در حالى است كه پندار وى در اينكه علما و مجتهدان شيعى مىگويند: «قرآن تنها كتاب آسمانى است كه دستخوش تحريف شده است» افتراى ديگرى است، زيرا آنها همه هم سخن اند كه تمامى ديگر كتب آسمانى دستخوش تحريف و خيانت گشتهاند.
در بطلان ادّعاهاى نويسنده همين بس كه وى هيچ يك از دو ادّعا را اثبات نمىكند و نقل قول تحريف از سوى برخى اثبات نمىكند كه همه به اين سخن اعتقاد دارند.