25از طرفى ديگر، هر ايرانى كه به مدينه مىرفت و مسلمان مىشد وقتى كه برخورد بزرگان و صحابه را مىديد، غالباً جذب سجاياى اخلاقى اميرالمؤمنين و اهلبيت مىشد.
علاوه بر اينها برخورد با ملاطفتى كه اميرالمؤمنين عليه السلام با شاهزادگان اسير ايرانى نمود، ايرانيان را به مقام شامخ و مقدس آن بزرگوار و عترت طاهرهاش، متوجه ساخت. بنابر نقلى، وقتى كه اسراى مدائن (تيسفون) وارد مدينه شدند، خليفه دوم - عمر - دستور داد تمام اسيران زن به كنيزى مسلمانان در آيند. اميرالمؤمنين عليه السلام او را از اين كار منع نموده و فرمود: شاهزادگان مستثنى و قابل احترام هستند. چون دو دختر يزدگرد پادشاه ايران در ميان اسيران بودند به آنها اختيار داده شد كه برخيزند و هر فردى از مسلمانان را كه بپسندند آزادانه به شوهرى خويش اختيار كنند. اين دو دختر در بين مسلمانان نظر كردند و يكى از آنها به نام «شاه زنان» محمد بن ابىبكر را كه تربيت شده خود اميرالمؤمنين عليه السلام بود و ديگرى كه «شهربانو» نام داشت حضرت امام حسين عليه السلام را برگزيدند و به عقد شرعى آنان در آمدند. خداوند فرزندى به نام محمد (قاسم فقيه) به شاه زنان داد كه وى پدر بزرگ مادرى امام ششم شيعيان، امام جعفر صادق عليه السلام بود. از شهربانو نيز امام چهارم شيعيان، حضرت زين العابدين عليه السلام متولد گرديد. پخش اين خبر در بين ايرانيان، باعث علاقمندى آنان به امام على عليه السلام شد. مخصوصاً بعد از فتح ايران، قلباً به آن حضرت توجه كامل نمودند.
بنابراين وقايعى كه در زمان ديالمه و آل بويه اتفاق افتاد، فقط پرده از روى اين حقيقت (علاقه به على و خاندانش) برداشته و ايرانيان آزادى يافتند تا مكنونات قلبى خويش را آشكار نمايند.
در دوران سلطنت غازان خان مغول (نام اسلامى او محمود خان بود) كه خود او به اهلبيت طهارت توجه خاصى داشت، مذهب تشيع آشكارتر شد. پس از وفات وى، برادرش شاه محمد خدابنده (اولجايتو) به پادشاهى رسيد و در حضور خود، مجالس مناظرهاى را بين علامۀ حلى و خواجه نظام الدين قاضى القضات شافعى ترتيب داد. در آن جلسات، مبحث امامت مورد بحث و بررسى قرار گرفت و علامه حلى، امامت بلافصل اميرالمؤمنين عليه السلام را اثبات و ادعاى خلافت بقيه خلفا را ابطال و رد نمود. در اين