34نباشد به اتهام بدعت و شرك و ضلالت و نفاق و لامذهبى طرد مىكنند. البته مشكل اين نيست كه هر دستهاى بر مواضع و آراى خود كه در نتيجهى اجتهاد در منابع دينى بدانها دست يافته و دلش بر آن سكون و قرار گرفته پاى بند گردد بلكه مشكل آنگاه بروز مىكند كه او ديگران را كه مطابق او نينديشيده و با استفاده از حق برابراجتهاد خود به نتايج و نظريات متفاوتى دست يافتهاند متهم سازد. با نظر در تاريخ جوامع مسلمين و فرق اسلامى هزاران اثر و نشانى مىيابيم از اينكه كسانى با حربهى تكفير و تفسيق با مخالفان خود روبرو شدهاند و به شهادت تاريخ عناصر تحجر، خشونت و افراطىگرى هم آغوشِ هم بيشترين ضربهها را بر بناى وحدت مسلمين وارد كرده و كينه و دشمنى را ميان مسلمانان ببار آوردهاند. به طور مثال به رغم اختلافهاى ميان شيعه و اهل سنت، در يكسو علماى روشنبين دو طرف رأى معتدل و قابل قبولى در برابر هم ابراز كرده و هر دو يكديگر را مسلمان و موحد ناميدهاند ولى در سوى ديگر جريانهاى افراطى بدبينانه طرف خود را محكوم به كفر و شرك و بدعت و خروج از دين كردهاند. 1
درحاليكه تكفير، حربهى اصلى افراطىها در برخورد با مخالفانِ خود است شواهد بسيارى در دست است كه بزرگان مذاهب و چهرههاى سرشناس تاريخ مسلمين هرگز