12
«الصّوارم المهرقة» 1 و مانند آن كه به خوبى از احساس مؤلفان در برابر رقيبان خود در ديگر مذاهب حكايت مىكند.
امروزه ديگر به عيان معلوم گشته كه بخش مهمى از ناكامىهاى مسلمين ناشى از درگيريهاى مذهبى فرسايشى بوده كه به پاى آن توان انبوهى از مسلمانان تلف گشته و جز ميوهى تلخ دشمنى، كينهتوزى و بيگانه گشتن از يكديگر، ثمرهاى ببار نيامده است.
نسل نو در دوران بيدارى اسلامى بيش از هر زمان ديگر به آثار زيانبار نزاعها و كشمكشهاى مذهبى پى برده و در انديشه يافتن راهى براى بيرون رفتن از آن مىباشد و اين درحالى است كه همچنان نعرههاى طايفى گرى و فريادهاى خشونت بار كه جز به جدايى و كينهورزى بيشتر فرا نمىخواند از سوى برخى از كانونهاى مذهبى سنتى و تحجرگراى جهان اسلام سرداده مىشود.
به طور كلى در يك تحليل و جمعبندى جامع سهگرايش متفاوت در شرايط كنونى جهان اسلام به چشم مىخورد:
نخست گروهها و جريانهاى سنتى محافظهكار كه اصرار در حفظ شرايط گذشته داشته و بر اين باورند كه حفظ اصول و مبانى مذهبى آنان در گرو آن است كه بى مهابا به مذاهب مخالف خود بتازند و با سلاح تكفير و تفسيق بر مخالفان خود يورش برده و همه كس جز خود را مشرك و فاسق و بدعت آور بنامند. طبيعى است با اينان كمترين سخنى از وحدت، مصلحت و همگرايى نتوان به ميان آورد. هم اكنون بخش اعظم حركتهاى سلفى در جهان اسلام از اين خط مشى پيروى كرده و بدين رو از خود چهرهاى خشن و غير قابل تحمل براى نسل جوانِ امت اسلامى ارائه كردهاند.
دومين گروه نورسيدگان و جريانهاى تجديدنظرطلب هستند كه رسالت خود را در ترديدآفرينى و تضعيف باورهاى مذهبى جامعه مسلمين يافته و با شبهه افكنىهاى خود شتابزده در پى نفى اصول و مبانى مذهبى مىباشند. به پندار آنان تنها راه دستيابى به تفاهم