11از نشانههاى نيكبختى هر قوم و ملتى است كه با نگاه به گذشتهى تاريخ خود، علل و عوامل بهروزى و كمال و شكست و انحطاط را شناسايى كرده، جرأت نقد آن را يافته و از اين رهگذر پندها و عبرتهاى لازم را براى تداوم حيات خود برگيرد.
موضوع پيدايش فرق و مذاهب اسلامى و آنگاه اختلافات مذهبى بخش مهم و غير قابل انكارى از تاريخ اسلامى را تشكيل مىدهد. صرفنظر از علل و مناشىء اختلافات، آنچه در روابط ميان مذاهب رخ نموده فضاى تيره و تار نزاع و خصومت و خشونت و نابردبارى بوده است كه نه تنها طبقهى عوام و پيروان ساده دل بلكه حتى خواص، عالمان و داعيان را هم سخت تحت تأثير قرار داده، بگونهاى كه كوششها بيرحمانه و به نحو مبالغهآميزى مصروف نفى و طرد و تحقير يكديگر گرديده است. تنها نمونهى كوچكى از خشونتهاى مذهبى را در گزينش نامها براى تأليفاتى كه دربردارندهى موضوعاتى با گرايش تهاجمى به مذاهب مخالف بوده است مىتوان مشاهده كرد. عناوينى همچون «العواصم من القواصم» 1 و «الصواعق المحرقة فى الرّد على اهل البدع و الزندقة» 2 و