15بود مىديد،خيال مىكرد او را طورى شده است. 1
3.يكى از انگيزههاى من در نوشتن اين فرهنگنامه اين بود كه متوجه شدم پژوهشگران در زمينۀ حديث شريف،نياز شديد به شناختى اجمالى از اعلام جغرافيايى حديث و سيره دارند كه در لابهلاى كتب مشروح و فرهنگهاى جغرافيايى پراكندهاند.
علاوه بر اين،بارها ديدهام كه پژوهشگران عصر ما،وقتى مىخواهند جايى و اثرى از آثار جغرافيايى مذكور در سيرۀ نبوى را بشناسند،به كتابهاى قديمى مراجعه مىكنند و آنچه را آنها ثبت و ضبط كردهاند،نقل مىنمايند،بدون در نظر گرفتن تغييرات و دگرگونىهاى جغرافيايى جديدى كه در مناطقى شاهد حوادث سيرۀ نبوى بودهاند،يكى از اين تغييرات،تغييراتى است كه در جنوب و شرق جزيرة العرب رخ داده است.در اصطلاح قديم،به جنوب عربستان سعودى،«يمن»مىگفتند،اما امروزه بايد اين نقطه را با نام سياسى جديد آن معرفى كنيم تا خواننده گمراه نشود.
شرق عربستان سعودى(دمّام،قطيف،احساء)نيز با نام«بحرين»خوانده مىشد، اما امروزه نسبت دادن قطيف به بحرين باعث گمراهى خواننده مىشود.همچنين در سرزمين شام«جند اردن»داشتهايم و«جند فلسطين».جند اردن شامل تعدادى از شهرها و روستاهاى فلسطين؛مانند عكا و طبريه مىشد و جند فلسطين شامل شمارى از شهرها و روستاهاى شرق اردن فعلى بود.به همين دليل است كه مىبينيد پژوهشگران در نسبت دادن روستاها به هر يك از اين دو كشور خلط مىكنند؛بنابراين، لازم است كه هر روستا يا مكانى را به منطقۀ آن،بر حسب نام جديدش نسبت داد.
موضوع ديگرى كه در اينجا بايد به آن اشاره كنيم،مسألۀ مقياس مسافتهاست:
منابع قديمى،مسافتها را با مقياسهاى فرسخ،ميل و شبانهروز مىسنجند،در حالى كه امروزه اين مقياسها براى ما مفهوم نيستند.بنابراين،لازم است كه مسافتها با مقياسهاى جديد(كيلومتر)تعيين شوند.موضوع ديگر اينكه جاىها و مكانهايى