31پذيرفته است. متأسفانه بخارى احاديث مسند آن حضرت تا به پيغمبر (كه در كتب فريقين زياد است) را نيز در صحيح خود نياورده است.
استاد ابوزهره در اين زمينه مىنويسد:
گفتهاند كه بخارى احاديث منسوب به حضرت صادق(ع) را قبول نداشته، به نظر ما اين قبول نداشتن نمىتواند از اين جهت باشد كه بخارى كسى را كه مسلمانان صادق مىنامند صادق نداند، با اين كه وى از طبقه تابعين، كه پايينتر از رتبه امام هستند حديث نقل كرده است، بلكه از آن جهت است كه سند روايات منسوب به آن حضرت را مشكوك مىدانسته؛ يعنى نسبت به راويان حديث وى شك داشته است.
بنابراين بخارى شخص آن جناب را صادق مىدانسته امّا آنان را كه از آن امام حديث نقل كردهاند رد مىنموده است.
جاى تعجب است كه همين استاد ابوزهره در جاى ديگر مىنويسد: 1
حضرتش با حفظ جنبه فقهى، مردى دانشمند در احاديث رسول اكرم(ص) بود، به طورى كه محدثان از علماى اهل سنت، روايات وى را تلقّى به قبول مىكردند - رواياتى را كه با سلسله سند به وى منتقل مىگرديد، چنانكه محدثان و فقهاى معاصرش از او روايت كردهاند كه از آن جملهاند: سفيان بن عُتَيْبه و سفيان نَوَوِى و مالك و ابوحنيفه و يحيى بن سعيد انصارى و جمع بسيار ديگر.
احتمال ديگرى كه براى عدول بخارى از نقل احاديث جعفر بن محمد(ع) وجود دارد آن است كه آن حضرت امام شيعيان زمان خود؛ يعنى پيشواى مذهبى، غير از مذاهب اهل سنت بوده مذهبى كه بخارى به آن اعتقاد داشته است، ولى مىدانيم كه مدار صحّت حديث، وثاقت ناقلان آن است نه اعتقاد آنان، و بايد گفت كه بخارى خود از جمعى از خوارج نقل حديث كرده، با آن كه عقيده آنان از نظر بخارى و جمهور اهل سنت و شيعه پذيرفته نيست.