132وقتى ميثم به كوفه بازگشت، به دستور عبيدالله بن زياد، او را دستگير كردند و نزد ابنزياد بردند و به وى گفتند: اين يكى از افراد برگزيده على است. عبيدالله گفت: «واى بر شما! اين مرد عجمى؟» گفتند: «آرى!». آنگاه ابنزياد به او گفت: «پروردگارت كجاست [تا به داد تو برسد]؟». ميثم گفت: «پروردگار من، در كمين هر ستمكارى است و تو يكى از آنهايى»! ابنزياد گفت: «با اينكه عرب نيستى، به اين مقام و مرتبه رسيدهاى؟»
سپس ادامه داد: «مولايت درباره اينكه من با تو چه خواهم كرد، به تو چه خبر داده است؟» ميثم گفت: «مولايم به من خبر داده است تو مرا در فلان نقطه كوفه، به چوبهدار مىآويزى و من دهمين نفرىام كه اينگونه اعدام مىشوم. چوبه دارم از همه كوتاهتر و به زمين، نزديكتر خواهد بود و من نخستين كسىام كه در اسلام، لجام بر دهانش خواهند زد. ابنزياد گفت: «[براى اينكه گفته مولايت درست درنيايد،] به روش ديگرى، تو را مىكشيم». ميثم گفت: «چگونه مىتوانى برخلاف گفته مولاى من رفتار كنى؛ درحالىكه او از پيامبر(ص) و آن حضرت، به وسيله جبرئيل از جانب خدا سخن گفته است؟» سپس ابن زياد، ميثم و نيز مختار ثقفى را به زندان انداخت. در همين ايام بود كه ميثم به مختار، آزادى و قيام وى را بشارت داد و اين پيشبينى تحقق يافت و پس از چندى ابنزياد، مختار را آزاد كرد.
سرانجام ميثم به دستور ابن زياد، به دار آويخته شد. اما وى شروع به سخن گفتن از فضايل بنىهاشم و اهلبيت(عليهم السلام) كرد. پس به دستور ابن زياد، بر دهانش لجام زدند و در روز سوم به دار آويختن وى، نيزهاى به ميثم زدند و او دهان به تكبير گفتن گشود و در همين حال، خون از دهان و بينى او بر صورتش جارى شد و بالاى چوبهدار، جان سپرد. بدينگونه، پيشبينى اميرمؤمنان(ع) درباره چگونگى قتل وى تحقق يافت. تاريخ شهادت ميثم، ده روز پيش از ورود امام حسين(ع) به عراق بود. 1
ايمان و معرفت ميثم تمار به اهلبيت(عليهم السلام) سبب شد كه فرزندان و نوادگان وى نيز