31«الاحكام فى اصول الأحكام» به تفصيل در رد قياس سخن رانده و نيز وى رسالهاى به نام «ابطال القياس» تأليف كرده است. ابنقيّم جوزيه نيز در كتاب «اعلام الموقعين عن رب العالمين»، اجتهاد قياسى را به معناى مذكور نادرست دانسته و در اصلاح آن با تعيين شرايطى كوشيده است.
دو - اجتهاد استحسانى
استحسان از ماده «ح س ن» مشتق و در لغت به معناى نيكدانستن و پسنديدن چيزى است 1 و در اصطلاح فقيهان، دليلى را گويند كه در ذهن مجتهد پسنديده بهشمار آيد، اما او از وصف آن ناتوان باشد، تنها به اين دليل كه الفاظ و عبارات در بيان آن نارسايند. 2
به باور برخى، استحسان اين است كه مجتهد از حكم موضوع مخصوصى برگردد و با دليل ديگر، مانند قرآن و سنت، حكم ديگرى درباره آن بيان كند. 3 براساس اين تعريف، اعتبار يا عدم اعتبار استحسان به اعتبار يا عدم اعتبار دليلى بستگى دارد كه نظر مجتهد را به خود جلب كرده است. 4 پس، استحسان رجحانى است كه در ذهن مجتهد پديد مىآيد، بىآنكه به دليلى شرعى مستند باشد؛ به عبارت ديگر، استحسان يعنى عدول از دليل شرعى به عادتى كه از نگاه شارع اعتبار ندارد. 5