34ندارند. مسلمين، همه از يك نوع جهانبينى برخوردارند و يك فرهنگ مشترك دارند و در يك تمدن عظيم و باشكوه و سابقهدار شركت دارند. وحدت در جهانبينى، در فرهنگ، در سابقه تمدن، در بينش و منش، در معتقَدات مذهبى، در پرستشها و نيايشها، در آداب و سنن اجتماعى خوب، مىتواند از آنها ملت واحد بسازد و قدرتى عظيم و هايل به وجود آورد كه قدرتهاى عظيم جهان ناچار در برابر آنها خضوع نمايند؛ خصوصاً اينكه در متن اسلام بر اين اصل تأكيد شده است.
مسلمانان به نص صريح قرآن برادر يكديگرند و حقوق و تكاليف خاصى آنها را به يكديگر مربوط مىكند. با اين وضع چرا مسلمين از اين همه امكانات وسيع كه از بركت اسلام نصيبشان گشته استفاده نكنند؟ 1
در اين بيان به زيبايى مشتركات مذاهب، پشتوانه وحدت و اتّحاد معرفى شده است. پس معناى نامعقول بودن اخذ مشتركات و طرد مفترقات، استفاده نكردن از نعمت عظيم وحدت در بسيارى از عقايد و احكام اسلامى مشترك نيست. بايد با مشتركاتى آغاز كرد و برادرى را به اثبات رساند كه در مقابل اختلافات، هم از نظر كيفى و هم از نظر كمى به مراتب بيشتر است.
از نظر اين انديشمندان هيچ ضرورتى ايجاب نمىكند مسلمين به دليل اتحاد اسلامى، صلح و مصالحه و گذشتى درباره اصول يا فروع مذهبى خود كنند؛ همچنانكه ايجاب نمىكند درباره اصول و فروع اختلافى، بحث و استدلال نكنند و كتاب ننويسند. تنها چيزى كه وحدت اسلامى، از اين نظر، ايجاب مىكند، اين است كه مسلمين، براى اينكه احساسات كينهتوزانه در ميانشان پيدا يا شعلهور نشود، متانت را حفظ كنند، يكديگر را سب و شتم نكنند، به يكديگر تهمت نزنند و دروغ نبندند، منطق يكديگر را مسخره نكرده و عواطف يكديگر را جريحهدار نكنند، از حدود منطق و استدلال خارج نشوند و در حقيقت، لااقل، حدودى را كه اسلام در دعوت غيرمسلمان به اسلام لازم دانسته است، درباره خودشان رعايت كنند: ( ادْعُ إِلىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ