33آيتالله العظمى بروجردى و شيخ شلتوت مىدانند كه از اين نظر نيز با مطالب نقل شده از شهيد مطهرى تفاوت نظر وجود دارد؛ زيرا ايشان صف واحد شدن در برابر دشمن مشترك را منظور روشنفكران اسلامى از وحدت دانستهاند. چه بايد كرد و كدام نسبت صحيح است و چگونه آنچه از نظر عدهاى نامعقول است، از نظر گروهى ديگر به وحدت معقول تعميد مىشود؟
به نظر مىرسد بتوان اين دو نظر به ظاهر متفاوت را جمع كرد؛ زيرا قضيه به دو جنبه مطلب بر مىگردد. اينكه قرار دادن متن كلى اسلام و بر كنار كردن عقايد اختصاصى هر مذهب ما را به وحدت معقول برساند، به گونهاى صحيح است. توضيح اينكه اصرار بر حق بودن اختصاصات مذهب خود و به تبع آن رد اختصاصات مذهب ديگرى و طبيعتاً آن را خارج از حيطه اسلام و دين معرفى كردن، چيزى است كه هيچگاه وحدت را محقق نخواهد كرد. ازاينرو بايد محور اصلى همان مشتركات اسلامى باشد. از طرف ديگر اينكه يك مذهب، اختصاصات خود را در صحنه اعتقاد يا عمل كنار گذارد، به همان اندازه نامعقول و غيرعملى است كه مسلمانى بخواهد در مقابل مسيحيت، از قسمتى از اعتقادات دينى خود دست بشويد.
بنابراين پشتوانه قرار دادن مشتركات اسلامى براى تدارك يك جبهه متحد اسلامى يك موضوع است و بسنده كردن به مشتركات و ترك و طرح مميزات فرقهاى، موضوعى ديگر؛ به همين دليل شهيد مطهرى پس از آنكه اخذ مشتركات و طرد مفترقات را نامعقول خوانده، مىنويسد:
اين دانشمندان مىگويند مسلمين مايه وفاقهاى بسيارى دارند كه مىتواند مبناى يك اتحاد محكم گردد. مسلمين، همه خداى يگانه را مىپرستند و همه به نبوت رسول اكرم ايمان و اذعان دارند؛ كتاب همه قرآن و قبله همه كعبه است؛ با هم و مانند هم حج مىكنند و مانند هم نماز مىخوانند و مانند هم روزه مىگيرند و مانند هم تشكيل خانواده مىدهند و دادوستد مىنمايند و كودكان خود را تربيت مىكنند و اموات خود را دفن مىنمايند و جز در امورى جزئى، در اين كارها با هم تفاوتى