22مرغ، تنها توانايى تبديل شدن به مرغ را دارد؛ درحالىكه انسان، راههاى بىشمارى پيشروى خود دارد كه مىتواند يكى از آنها را براساس اراده و اختيار خود برگزيند. ازاينرو مىتوان گفت در عالم انسان، انسانهايى با ماهيتهاى درونى و شخصيتهاى كاملاً متفاوت و گاهى متناقض مشاهده مىكنيم كه هريك در مسير تربيت، به راهى رفته و ماهيتى برگزيدهاند. ولى ترديدى نيست كه ميان ماهيتهاى گوناگونى كه انسان مىتواند برگزيند، يك ماهيت است كه به علت انطباق بر فطرت، ماهيت انسانى است؛ يعنى انسانيت انسان، در گرو تحصيل چنين ماهيتى است كه جز در سايه پرورش متعادل و شكوفايى هماهنگ استعدادهاى درونى و ابعاد روحى و فطرى، به وجود نمىآيد. 1
حال مىتوان به نقش علم اخلاق در زندگى انسان پى برد. علم اخلاق است كه با شناسايى استعدادهاى گوناگون انسان و فضايل و رذايل روح آدمى، چگونگى ايجاد تعادل ميان اميال گوناگون و راه و روش تربيت نفس را هموار مىسازد؛ بدانگونه كه انسان بتواند به كمال شايسته خود نايل آيد.
از اينجا مىتوان دريافت كه علم اخلاق، از پرارجترين و ضرورىترين علومى است كه انسان بدان نيازمند است. در واقع بعد از علم الهى كه موضوع آن شناخت ذات حق است، هيچ علمى، از نظر اهميت و ضرورت، همپاى علم اخلاق نيست؛ زيرا تمامى علوم، رهاوردهاى خود را در اختيار انسان قرار مىدهند و همگى در خدمت انسان مىباشند. حال اگر انسان از تربيت روحى و معنوى لازم برخوردار نباشد، از اين دستاوردهاى علوم نيز نمىتواند براى سعادت حقيقى و كمال واقعى خود بهرهمند شود. امام كاظم(ع) فرمود:
أَلْزَمُ الْعِلْمِ لَكَ مَا دَلَّكَ عَلَى صَلَاحِ قَلْبِكَ، وَ أَظْهَرَ لَكَ فَسَادَهُ. 2
لازمترين علم براى تو، آن علمى است كه تو را به آنچه خير و صلاح قلب تو در آن است، راهنمايى كند و آنچه را مايه فساد آن است، به تو بنماياند.