85كمتر جايى را مىتوان يافت كه كنار نام ابن تيميه، تعريضى به وى نداشته باشد. نفرت وى از ابن تيميه، بهحدى است كه از ذكر مستقيم نام او مىپرهيزد و او را با القابى همچون «شيخ حرانى»، «الزائغ»، «الهالك»، «وارث علوم صابئه حران» و «المستلف من السلف» ياد مىكند.
كوثرى با انتقاد شديد از «شيخالاسلام»ناميدن ابن تيميه مىنويسد: «اگر ابن تيميه را تاكنون شيخالاسلام مىدانند، پس فاتحه اسلام خوانده شده است». 1 كوثرى درباره اعتقادات تفرقهانگيزانه ابن تيميه و دشمنى وى با فرقههاى اسلامى، بهويژه شيعه مىنويسد:
هرگز مبالغه نكردهايم، اگر بگوييم كه اسلام در دورانهاى اخير، به كسى گرفتار نشده است كه ضررش از ابن تيميه در تفرقهافكندن بين مسلمانان بيشتر بوده باشد. او كسى بود كه بهآسانى با يهود و نصارا مسامحه داشت و درباره كتابهاى آنها مىگفت كه تحريف لفظى نشده است، و بدينوسيله، مورد ستايش مستشرقان قرار گرفت. او مردى تندمزاج بود و سرسختانه به فرقههاى اسلامى، بهويژه شيعه حمله مىكرد. 2
بدعتگذارى علماى ديوبند
شمسالدين سلفى مىگويد:
نزد ديوبنديه، بسيارى از تبركات، بدعت به شمار مىآيد؛ همچون تبركجستن به حجره شريفه و غلاف و خرماهاى مدينه و هستههاى آن و خاك حجره. بلكه به