42بدعت، حسنه است و آن بدعتى است كه اصلش به اباحه برمىگردد؛ همچنانكه از عمر روايت شده است كه گفت: «نعمت البدعة هذه». اين نوع بدعت، انجامدادن كار خيرى است كه نصى بهصورت عموم، مستحببودنش را تأييد مىكند؛ گرچه در آن نص، بهعلت مبيح، تصريح نشده است. برخى از بدعتها نيز مذموماند و صاحبش معذور نيست و آن بدعتى است كه حجتى بر فسادش اقامه شده است. 1
«عزالدين بن عبدالسلام» نيز از كسانى است كه بدعت را بر احكام خمسه منطبق كرده و آن را پنج نوع دانسته است كه با اين تقسيم، بدعتهاى واجب، مندوب و مباح، «حسنه»اند و بدعت حرام و مكروه، «سيئه» مىباشند. وى در اين باره مىنويسد:
بدعت، انجامدادن كارى است كه در عصر پيامبر(ص)، معهود نبوده است و به پنج دسته تقسيم مىشود: بدعت واجب، بدعت حرام، بدعت مندوب، بدعت مكروه و بدعت مباح. راه شناخت اين بدعتها از يكديگر اين است كه بدعت به قواعد شريعت عرضه شود؛ اگر در قواعد ايجاب داخل شد، آن بدعت واجب است و اگر در قواعد تحريم داخل شد، بدعت حرام است. 2
صاحبنظران، تقسيمات متفاوتى را در تعريف بدعت ذكر كردهاند؛ اما همه آنها مورد نظر اين پژوهش نيست، بلكه در اينجا فقط از مواردى كه مربوط به پذيرش يا رد روايت راوى است، بحث مىشود؛ كه بر دو نوع است: «بدعت مكفِّره» و «بدعت غيرمكفِّره». 3
ج) بدعت مكفِّره
بدعت مكفره، بهمعناى انكار يكى از اركان يا ضروريات دين است و موجب خروج