281مسائل دنيوى مربوط است. البته خبر درباره دوستى و دشمنى على(ع) عام نيست؛ زيرا گروهى او را دوست داشتند و در دوستى او افراط ورزيدند؛ تاآنجاكه او را پيامبر يا خدا دانستند كه البته خداوند از اين نسبت دروغ، مبرا و برتر است و مسلم است كه آنها مؤمن نيستند. همچنين از اينگونه مطالبى كه در حق على(ع) وارد شده، در حق انصار هم وارد گرديده است. عالمان چنين پاسخ دادهاند كه دشمنى آنها بهسبب يارىكردن پيامبر(ص)، نشانه نفاق است و دوستى آنها نيز بدينعلت، نشانه ايمان است. بايد در حق على(ع) نيز همين را گفت. ازسوىديگر، بيشتر كسانى كه ناصبى خوانده شدهاند، به راستگويى و ديندارى مشهور بودهاند؛ برخلاف كسانى كه آنها را رافضى خواندهاند كه بيشترشان دروغگو و بىپروا در اخبار بودهاند. اصل در اين مطلب، آن است كه ناصبيان معتقد بودند كه على(ع)، عثمان را كشته يا به قاتلان وى، يارى داده است. ازاينرو دشمنى با آن حضرت، به پندار آنان، ازروى ديندارى بوده است. افزون براين، خويشان برخى از آنان، در جنگهاى على(ع) كشته شده بودند. 1
چنانكه ملاحظه مىشود، ابن حجر با دفاع از نظريه توثيق نواصب در مقابلِ تضعيفِ راويان شيعى، به توجيه و تأويل سخنان پيامبر(ص) مىپردازد و نتيجه مىگيرد كه دشمنى نواصب با حضرت على(ع)، دشمنى شخصى است؛ نه مذهبى؛ زيرا آن حضرت،