241شيعى و كوفى دانسته و نوشته است:
و از كسانى كه سزاوار است در قبول قولشان در جرح توقف كرد، كسانىاند كه بين آنها و كسانى كه جرح كردهاند، بهسبب اختلاف در عقايد، دشمنى وجود داشته باشد. هرگاه شخص متخصص، در حملات ابواسحاق جوزجانى به اهل كوفه تأمل ورزد، تعجب مىكند و اين، بهسبب انحراف او در دشمنى با امام على(ع) و شهرت اهل كوفه به تشيع است. ازاينرو او را مىبينى كه با زبانى تند و عباراتى درنده در جرح و تنقيص اهل كوفه فروگذارى نمىكند؛ تاحدىكه بهمثل اعمش، و ابونعيم، عبيداللهبنموسى و بزرگان حديث و اركان روايت، خدشه وارد كرده است. 1
4. نبودن اختلاف عقيده بين جارح و مجروح
حب و بغضها و اختلافات مذهبى، تأثيرات ژرفى در جرحوتعديل راويان داشته است. ازاينرو قاعدهاى ديگر براى جرحوتعديل افراد نهاده، و گفته شده است كه نبايد بين جارح و مجروح، اختلاف عقيده وجود داشته باشد. در صورت وجود چنين اختلافى، اين جرح پذيرفته نخواهد بود؛ زيرا احتمال دارد علت جرح، اختلاف عقيده باشد. بنابراين لازم است پيش از پذيرفتن جرح هركسى، عقيده هريك از جارح و مجروح بررسى شود. بنابراين، جرحى كه اساسش بر دشمنى و اختلاف در مذهب باشد، نمىتواند مبناى اخذنكردن روايتى باشد. افزون بر اين، جرحهاى اينچنينى هيچ مناسبتى با تقوا، ورع، ديانت و امانت جارح ندارد و منافى آنهاست. در نتيجه، اگر علت